۱۱. زندگی ساده
من یک دوست برونگرا دارم که دوست دارد مسوولیتهای زیادی را در اجتماع به عهده گیرد. مثلاً داوطلب شدن در انجمن اولیای مدرسه پسرش، مراقبت از خانوادهاش و برنامهریزی برای دیدارهای مشترک با دوستانمان و بودن در جمعهای مختلف علاوه بر یک کار تمام وقت. بهعنوان یک درونگرا، هرگز از این همه برنامه اجتماعی همزمان احساس رضایت نخواهم داشت. علاوه بر این، زندگی سادهام به اندازه کافی برایم خوب است. یک کتاب خوب، یک آخر هفته راحت، یک گفتگوی معنیدار با یک دوست و داشتن یک حیوان خانگی چیزی است که من را خوشحال میکند.
من یک دوست برونگرا دارم که دوست دارد مسوولیتهای زیادی را در اجتماع به عهده گیرد. مثلاً داوطلب شدن در انجمن اولیای مدرسه پسرش، مراقبت از خانوادهاش و برنامهریزی برای دیدارهای مشترک با دوستانمان و بودن در جمعهای مختلف علاوه بر یک کار تمام وقت. بهعنوان یک درونگرا، هرگز از این همه برنامه اجتماعی همزمان احساس رضایت نخواهم داشت. علاوه بر این، زندگی سادهام به اندازه کافی برایم خوب است. یک کتاب خوب، یک آخر هفته راحت، یک گفتگوی معنیدار با یک دوست و داشتن یک حیوان خانگی چیزی است که من را خوشحال میکند.