پس از مدتی که نواب آزاد شد، این بار برای کسروی در دادگاه پروندهای گشوده شد. کسروی به دلیل نداشتن امنیت جانی از حضور در دادگاه امتناع میکرد، اما با فشار دولت مجبور شد در دادگاه حاضر شود و نواب هم این فرصت را از دست نداد و تصمیم به قتل کسروی در دادگاه گرفت.
کسروی نهایتا در اسفندهمان سال به همراه منشیاش حدادپور به کاخ دادگستری رفت و گروهی از فداییان نیز با هدایت برادران امامی وارد آنجا شدند و کسروی و منشیاش را به قتل رساندند. آنها نخست هفت گلوله به کسروی شلیک کردند و بعد با چاقو ضربات متعددی به پیکر وی زدند.
جسد کسروی مدتی همانجا ماند چرا که او را دشمن دین میخواندند و حاضر به دفنش نبودند. وی فرقههای مختلف را نقد کرده بود و همگی را رنجیده خاطر. حتی صوفیان نیز به علت حمله کسروی به فرقهشان در کتاب «صوفیگری» حاضر به پذیرش پیکر وی در آرامگاه خود نشدند.
نهایتا کسروی را با هزار زحمت در شمیران دفن کردند و قاتلین برای مدت کوتاهی زندانی شدند. دولت بخاطر فشار محافل مذهبی سریعا قاتلان را آزاد کرد. محمدرضاشاه برخلاف پدرش مذهبی بود و با به قدرت رسیدن وی به نوعی از نیروهای مذهبی دلجویی شد؛ نیروهایی که در دوره رضاشاه با اصلاحات سکولار وی به حاشیه رفته بودند.
کسروی نهایتا در اسفندهمان سال به همراه منشیاش حدادپور به کاخ دادگستری رفت و گروهی از فداییان نیز با هدایت برادران امامی وارد آنجا شدند و کسروی و منشیاش را به قتل رساندند. آنها نخست هفت گلوله به کسروی شلیک کردند و بعد با چاقو ضربات متعددی به پیکر وی زدند.
جسد کسروی مدتی همانجا ماند چرا که او را دشمن دین میخواندند و حاضر به دفنش نبودند. وی فرقههای مختلف را نقد کرده بود و همگی را رنجیده خاطر. حتی صوفیان نیز به علت حمله کسروی به فرقهشان در کتاب «صوفیگری» حاضر به پذیرش پیکر وی در آرامگاه خود نشدند.
نهایتا کسروی را با هزار زحمت در شمیران دفن کردند و قاتلین برای مدت کوتاهی زندانی شدند. دولت بخاطر فشار محافل مذهبی سریعا قاتلان را آزاد کرد. محمدرضاشاه برخلاف پدرش مذهبی بود و با به قدرت رسیدن وی به نوعی از نیروهای مذهبی دلجویی شد؛ نیروهایی که در دوره رضاشاه با اصلاحات سکولار وی به حاشیه رفته بودند.