گرگ و الاغ

  • نویسنده موضوع 'mobin
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 0
  • بازدیدها 233
  • Tagged users هیچ

ساعت تک رمان

'mobin

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2019-12-29
نوشته‌ها
4,491
لایک‌ها
20,986
امتیازها
138
کیف پول من
-440
Points
0

گرگ و الاغ







روزي الاغ هنگام علف خوردن ،‌كم كم از مزرعه دور شد . ناگهان گرگ گرسنه اي جلوي او پريد



الاغ خيلي ترسيد.



ولي فكر كرد كه بايد حقه اي به گرگ بزند وگرنه گرگه اونو يك لقمه مي كنه ، براي همين لنگان



لنگان راه رفت و يكي از پاهاي عقب خود را روي زمين كشيد .



الاغ ناله كنان گفت : اي گرگ در پاي من تيغ رفته است ، از تو خواهش مي كنم كه قبل از



خوردنم اين تيغ را از پاي من در بياوري .



گرگه با تعجب پرسيد : براي چه بايد اينكار را بكنم من كه مي خواهم تو را بخورم .





گرگ و الاغ





الاغ گفت : چون اين خار كه در پاي من است و مرا خيلي اذيت مي كند اگر مرا بخوري در



گلويت گير مي كند وتو را خفه مي كند .



گرگ پيش خودش فكر كرد كه الاغ راست مي گويد براي همين پاي الاغ را گرفت و گفت : تيغ



كجاست؟ من كه چيزي نمي بينم و سرش را جلو آورد تا خوب نگاه كنه .



در همين لحظه الاغ از فرصت استفاده كرد و با پاهاي عقبش لگد محكمي به صورت گرگ زد و



تمام دندانهاي گرگ شكست .




الاغ با سرعت از آنجا فرار كرد . گرگ هم خيلي عصباني بود از اينكه فريب الاغ را خورده است .
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
امضا : 'mobin
بالا