مسیر عباس برای تکیه بر تخت شاهی هموار نبود و آنچه او در سالیان اولیهٔ زندگی تجربه کرد از عوامل جنبهٔ بهطور بیمارگونه بدگمان سیرت او بود، که روابط او با پسران خودش را تلخ کرد. تنها یک اتفاق تاریخی بود که باعث شد عباس از دچار شدن به سرنوشت عموها و دیگر خویشانش که حداقل نه تن از آنان توسط عموی تاجدارش اسماعیل دوم کشته یا کور شده بودند، نجات یابد. در واقع او دستور قتل عباس، که در هرات بود را داده بود که خود توسط گروهی از امرای قزلباش در ۱۳ رمضان ۹۸۵/ ۲۵ نوامبر ۱۵۷۷ ترور شد. پیک دومی گسیل شد تا حکم اول را فسخ کند؛ به هر روی اگر علی قلی خان شاملو والی هرات، که بعدتر نگهبان و للهٔ اسماعیل شد جرات نکرده بود حکم را تا جایی که میتوانست به تأخیر بیندازد، پیک هم بیش از حد دیر رسیده بود. سلطان محمد شاه پدر عباس جانشین اسماعیل دوم شد. او مردی غیردنیایی، کنارهگیر و دچار ضعف بینایی بود که تحت سیطرهٔ همسرش مهد علیا و دستهای از سران ترکمان و قزلباشان تکلو قرار داشت. در ربیعالاول ۹۸۹/ آوریل-مه ۱۵۸۱ که عباس ده سال داشت، گروهی از امرای قزلباش رقیب از طوایف استاجلو و شاملو به شاهزادهٔ جوان سوگند وفاداری خوردند و در خراسان علم طغیان برافراشتند. به نام عباس سکه زده شد و نام او در خطبه برده شد. با رسیدن یک سپاه شاهی به خراسان ائتلاف شورشیان شکسته شد و علی قلی خان شاملو دگربار به شاه و جانشین او حمزه میرزا، برادر عباس سوگند وفاداری خوردند.
انجمن رمان نویسی
دانلود رمان