دلنوشته دیدارت | فاطمه مقاره کاربر انجمن تک رمان

[fatememacani]

دلنوشته: دیدارت
نویسنده: فاطمه مقاره
ژانر: عاشقانه
مقدمه:
کیستم من؟
آدمی گوشه ی این کره خاکی
با دردهایی پایان نیافتنی!
دخترکی هستم که کَس ندارد
حتی مهر مادری!
حتی دیدار تو هم بر من حرام است.
وای بر حال من

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[fatememacani]

دوست دارم روزی که
دیدمت بگم از حال امروز و دیروزم
بگم چقدر سختی کشیدم
تا خانواده ام فکرت را هم از من نگیرند

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[fatememacani]

می‌گویم:
- آن‌ها می‌خواستند عشق چهار
ساله من را به تو از طریق
عکس‌هایت
صدایت
بگیرند، اما نتوانستند

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[fatememacani]

به قدری دوستت دارم
که وقتی مانند نام تو را می‌شنوم نا خودآگاه
برمی‌گردم
هر کسی را که شبه تو می بینم
خود را سرزنش می‌کنم
که وای بر من

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[fatememacani]

صدایت را حتی اگه
از دور ترین جای ممکن بشنوم می‌شناسم
اما تو چی؟
تنها یک‌بار
من را دیده ای
اما من روزی هزار چهره
ماهت را می‌بینم.

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[fatememacani]

نمی دانم چرا
اما بی دلیل
دوستت دارم
نه برای زیبایی
و صدایت

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[fatememacani]

اندک آدمی می تواند
زیبایی تورا انکار کند،
اما من زیبایی باطنی تورا
می بینم؛
آن را می خواهم
شیطنت هایت را
مهربانی هایت
را می خواهم.

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[fatememacani]

همه می‌گویند
زیبایی و خوش صدایی
من هم قبول دارم
اما شما
تنها خوش صدا نیستی
خوش قلبی
دلم برایت خیلی تنگ است.
خیلی بیش از آن که تصور کنی

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[fatememacani]

هر شب قبل از خواب
در رویا هایم
می بینم
با تو صحبت می کنم
بیرون می روم
تا به خواب روم
و ادامه رویایم را در
خواب می بینم
چه خواب شیرینی

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان