• رمان ققنوس آتش به قلم مونا ژانر تخیلی، مافیایی/جنایی، اجتماعی، عاشقانه کلیک کنید
  • رمان ترسناک.فانتزی.عاشقانه‌ مَسخِ لَطیف به قلم کوثر حمیدزاده کلیک کنید

فیلمنامه فیلمنامه‌ هنوز دوست دارم| نگین کاربر انجمن تک رمان

  • نویسنده موضوع نگین ...
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 3
  • بازدیدها 2K
  • Tagged users هیچ

ساعت تک رمان

نگین ...

دلنویس انجمن + شاعر انجمن
شاعر انجمن
دلنویس انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2020-09-14
نوشته‌ها
582
لایک‌ها
7,092
امتیازها
93
محل سکونت
اهل تابستون کوچه مرداد پلاک 7
کیف پول من
480
Points
0
بسم الله الرحمان الرحیم

فیلمنامه: هنوز دوست دارم
ژانر: عاشقانه، تراژدی
نویسنده: نگین بای

خلاصه:
دختری که طی یک تصادف، حافظه‌ی خود را از دست می‌دهد. مهیار کسی است که این بلا را سر او آورده و خودش را مجبور می‌کند که رز را به خانه‌ی خود ببرد. نمی‌داند که گذشته‌ی او با رز گره خورده بوده و خودش هم دچار فراموشی محضی شده است. درست سه سال پیش بخاطره...

 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

امضا : نگین ...

نگین ...

دلنویس انجمن + شاعر انجمن
شاعر انجمن
دلنویس انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2020-09-14
نوشته‌ها
582
لایک‌ها
7,092
امتیازها
93
محل سکونت
اهل تابستون کوچه مرداد پلاک 7
کیف پول من
480
Points
0
خروجی_ خیابان_ شب

دختر با ترس در حال دویدن است و هر از گاهی پشت سرش را نگاه می‌کند. به نفس نفس افتاده و صورتش خیس از عرق است. کوله پشتی خود را در بغلش، دو دستی چسبیده بود. هاله‌ای از اشک جلوی دیدش را گرفته و همین که می‌خواهد از خیابان رد شود بوق ماشینی توجه او را جلب می‌کند. اما قبل از آنکه حرکتی کند ماشین به او می‌زند و دختر با جیغ بلند پرت می‌شود. خون از پیشانی‌اش سرازیر
می‌شود. بوق ماشین های دیگر به صدا درمیاید....

ورودی_ راهروی بیمارستان_ شب

پسر با نگرانی روی صندلی راهروی بیمارستان نشسته و سرش را بین دو دست خود گرفته‌است. پرستاری از کنارش رد می‌شود. در اتاق توسط دکتر باز می‌شود. پسر با اضطراب از روی صندلی برمی‌خیزد و به سمت دکتر می‌رود و با لرز می‌گوید:" چی‌شد؟ زنده‌اس دکتر؟!
دکتر نگاهی گذرا به پسر می‌کند و می‌گوید:" شما نسبتی باهاشون دارید؟"
پسر کمی مکث می‌کند و بعد می‌گوید:" بله، من همسرشون هستم."
دکتر با شک به پسر نگاه می‌کند و می‌گوید:"کارت شناسایی دارین؟"
پسر سریعا می‌گوید:"همراهم نیست"
دکتر عینکش را کمی جا به جا می‌کند و می‌گوید:"متاسفانه همسرتون فراموشی گرفتن. وضعیتش خوب نیست؛ اما خدا رو شکر زنده موندن."
صدای پسر به گوش می‌رسد که زیرلب زمزمه می‌کند:" یا فاطمه‌ی زهرا"
دکتر قدم برمی‌دارد که پسر باهاش همراه می‌شود و می‌گوید:" دکتر الان باید چیکار کنم؟"
دکتر می‌گوید:" کاری از شما بر نمیاد. باید صبر کنید، به هوش که اومد می‌تونید برید پیشش."
دکتر به راهش ادامه می‌دهد اما پسر سر جایش می‌ایستد. یکی از دست هایش را در موهای معجد و مشکی خود فرو می‌برد و زیرلب با خودش می‌گوید:"بدبخت شدم."
با قدم های سستی خودش را به دم در اتاق می‌رساند. از شیشه‌ی کوچکی که وسط در است به دختر خیره می‌شود. به دختر دستگاه اکسیژن و سرم وصل کرده‌اند.
آرام دستگیره در را می‌گیرد و به پایین هدایت می‌کند.به داخل اتاق قدم برمی‌دارد و دستانش را در جیب شلوارش فرو می‌برد. بالای سر دختر می‌ایستد و به چهره‌اش خیره می‌ماند. بعد از سی ثانیه با خودش می‌‌گوید:" من چیکار کردم؟..."
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
امضا : نگین ...

mahsa jodaii

کاربر تک رمان
کاربر تک رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-06-23
نوشته‌ها
649
لایک‌ها
4,975
امتیازها
103
محل سکونت
طهــران
کیف پول من
19
Points
0
امضا : mahsa jodaii

نگین ...

دلنویس انجمن + شاعر انجمن
شاعر انجمن
دلنویس انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2020-09-14
نوشته‌ها
582
لایک‌ها
7,092
امتیازها
93
محل سکونت
اهل تابستون کوچه مرداد پلاک 7
کیف پول من
480
Points
0
امضا : نگین ...
بالا