سال ها پیش برای یادگرفتن زبان نزد خانم دکتری می رفتم که در آلمان تحصیل کرده و بزرگ شده بود. خدابیامرز در استادی نظیر نداشت، اما از نظر من آداب معاشرتش لنگ می زد. اگر پنج دقیقه دیر می رسیدم، تا نیم ساعت سرسنگین رفتار می کرد، همیشه موقع خداحافظی می گفت: «اگر یک جلسه نخواستی بیایی، از روز قبلش کنسل کن، وگرنه مجبور می شوم نصف حق التدریس را با تو حساب کنم.»
یک روز که کار تدریس تمام شده بود، موقع خداحافظی صدای زنگ در آمد، استاد رفت و از آیفون جواب شخصی را که پشت در بود داد و عصبانی برگشت. وقتی علت عصبانیتش را جویا شدم ، گفت: «یکی از دوستان بود، بی خبر پاشده آمده این جا، من هم به او گفتم الان وقت ندارم، یک روز دیگر بیا، فقط قبلش باید به من خبر بدهی!»
یک روز که کار تدریس تمام شده بود، موقع خداحافظی صدای زنگ در آمد، استاد رفت و از آیفون جواب شخصی را که پشت در بود داد و عصبانی برگشت. وقتی علت عصبانیتش را جویا شدم ، گفت: «یکی از دوستان بود، بی خبر پاشده آمده این جا، من هم به او گفتم الان وقت ندارم، یک روز دیگر بیا، فقط قبلش باید به من خبر بدهی!»