• رمان ققنوس آتش به قلم مونا ژانر تخیلی، مافیایی/جنایی، اجتماعی، عاشقانه کلیک کنید
  • رمان ترسناک.فانتزی.عاشقانه‌ مَسخِ لَطیف به قلم کوثر حمیدزاده کلیک کنید

شورای نقد معرفی و نقد رمان من تمامت کردم | زهرااسدی کاربر تک رمان

  • نویسنده موضوع زهرا اسدی
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 12
  • بازدیدها 2K
  • Tagged users هیچ

ساعت تک رمان

زهرا اسدی

نویسنده افتخاری
کاربر افتخاری
تاریخ ثبت‌نام
2020-06-25
نوشته‌ها
160
لایک‌ها
3,588
امتیازها
63
محل سکونت
Canada
کیف پول من
630
Points
0
به نام خدا
نام رمان: من تمامت کردم
نویسنده: زهرا اسدی
ژانر: عاشقانه_اجتماعی
خلاصه:
عقیق دختری جوان، تحصیلکرده و بادرایت که روانشناسی کودک خوانده و مسئولیت پرستاری تمام وقت از دختر یک تاجر موفق به نام آقای مهراد را به عهده دارد. با او در این خانه پر رمز و راز همراه می‌شویم تا پی به راز آقای خانه ببریم. مردی که مغرور، قدرتمند و موفق است اما غمی مرموز او را می‌آزارد. چه بر سر او آمده؟ چرا هیچ کس هیچ حرفی از همسر او نمی‌زند؟ آیا او آنها را ترک گفته یا دیده از جهان بسته؟ باید دید آیا عقیق که تجربه یک عشق ناموفق و یک نامزدی بهم خورده را با خود به همراه دارد می‌تواند برای دوم بار دروازه‌های قلبش را برای مردی باز کند؟ آیا خوشبختی و سعادت همیشه در گرو دلبستن به دیگریست؟ آیا عشق تنها یک بار قدرت به تپش وا داشتن قلب را دارد؟

لینک رمان☘️
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

MAHTA☽︎

مدیرارشد بازنشسته+نویسنده اختصاصی
نویسنده اختصاصی
نویسنده انجمن
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
2020-01-15
نوشته‌ها
1,739
لایک‌ها
12,268
امتیازها
113
کیف پول من
9,253
Points
2
| به نام نگارنده هستی |
نویسنده گرامی؛ شروع معرفی و نقد رمان‌تان را به شما تبریک می‌گویم.
قبل از هر چیزی تاپیک زیر را مطالعه نمایید:

اطلاعیه? - قوانین درخواست نقد | انجمن تک رمان

نویسندگان عزیز توجه نمایید چنین پیام هایی اسپم محسوب می‌شوند:
_وااای چه رمان زیبایی
_کی تموم میشه پس؟
_اه از شخصیت علی بدم میاد!
و....
در صورت مشاهده از گزینه "گزارش" استفاده کنید.
در صورت مشاهده نقد تند و بی احترامی به مدیریت نقد مراجعه نمایید.
موفق باشید.

مدیریت تیم نقد
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
امضا : MAHTA☽︎

ZiBa

کاربر تک رمان
کاربر تک رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-04-24
نوشته‌ها
1,988
لایک‌ها
11,910
امتیازها
123
کیف پول من
0
Points
0
نام رمان: مناسب با محتوای داستان

جلد: خوبه

خلاصه: خوبه فقط بهتر بود از علائم نگارشی به‌درستی استفاده می‌شد.

مقدمه: —

شروع: مناسب، جز رعایت علائم نگارشی مشکل دیگه‌ای وجود نداره. دوست عزیز خوشبختانه شروع رمانت تکراری و کلیشه‌ای نیست و این یه یک جنبه‌ی مثبت و قابل توجهی هست.

سیرداستان: خب دوست خوبم راجب این موضوع باید بگم که سیر داستان مناسب بود. از این جهت که شما زمان حال رو برای شخصیت اصلیت در نظر گرفتی و هر از گاهی که لازم بود به گذشته سفر می‌کردی و بخشی از اون رو در زمان حال بیان می‌کردی. با این‌که در خیلی‌ از رمان‌ها از این روش استفاده شده؛ اما بازم تحسین برانگیزه که به درستی متن رمانت نوشته شده.

دیالوگ‌ها و مونولوگ‌ها: به نسبت خوبه. تنها اشکالی که تقریبا اوایل داستانت متوجه شدم، اینکه یک نفر داستان رو تعریف می‌کنه و اون هم عقیق بود. بهتره که هر شخصیت در جای خودش حتی اگه کم هم باشه باز هم خودش صحبت کنه. راجب افکاری که تو ذهنشه، تصمیمات و یا هرچیز دیگه‌ای. بر فرض مثال عقیق راجب اخلاق و رفتار اقای مهراد می‌تونه اظهار نظر کنه و بگه که چه‌قدر مرد سرسختیه؛ اما تصمیم گیری رو نه.
به حد انصاف، مناسبه.

علامت و اشتباهات نگارشی: بابت علائم نگارشی بگم که اصلا رعایت کافی نشده. از(،) در برخی جاها‌ بین دو جمله‌ی پشت سر هم که بهم مربوط میشه به کلی فراموش شده یا سه کلمه که دو کلمه‌ی اول (،) و دو کلمه‌ی اخر و استفاده میشه. مثلا من سیب، پرتقال و موز خریدم. در این مثال کاملا متن قبل رو مشخص کرده.
درسته که هر نویسنده‌ای این موضوع رو میدونه و در این هیچ شکی نیست؛ اما گاهی ممکنه که فراموش بشه و این کاملا طبیعیه. نیم فاصله‌ها که اصلا رعایت نشده مثلا خوشحال غلطه و خوش‌حال درسته یا تمامی فعل‌های پایانی باید با نیم‌‌فاصله نوشته بشه، مثلا می‌رویم درسته و میرویم اشتباه. یا شنیده شده‌اند درسته و شنیده شدند اشتباه. در برخی موارد از نقطه در جای خود استفاده نشده و به‌جاش یا(،) و یا جای خالی قرار گرفته. از(؛) بسیار کم استفاده شده و در حد امکان انگار به کلی نبود، درصورتی که قبل از کلمات اما و اگر و ولی و ... باید از(؛) استفاده بشه. دو نقطه بعد از کلمات گفت درست و به‌جا استفاده شده. از علامت‌های سوال و تعجب هم گاهی درست بوده و گاهی فراموش شده. دوست عزیز درسته که رمان به دست یک ویراستار، ویرایش میشه؛ اما چه بسا بهتره که یک نویسنده برای موفقیت بیشترش، حتما متنی که نوشته رو به‌درستی بنویسِ و هیچ نیازی به ویرایش به‌دست یک ویراستار نداشته باشه.

توصیفات: بابت توصیفات عرض کنم که دوست خوبم توصیفات صح*نه واقعا تحسین برانگیزه و هر مکان تازه‌ای که وارد رمانت می‌شد رو به خوبی و با کلمات مناسب وصف می‌کردی و این موضوع برای هر خواننده‌ای قابل توجه و مهمه که شخصتی که در داستان وجود داره در چه‌جور مکانی حضور داره که قراره اتفای مثبت یا منفی براش بی‌افته. با نوشتن توصیفات صح*نه، یک نویسنده به راحتی میتونه با خواننده‌ی محترم ارتباط برقرار کنه و بفهمونه که در ذهنش چه‌جور مکانی رو در نظر گرفته.
بابت توصیفات شخصیت‌هایی که در داستانت وجود داره باید عرض کنم که بهترین گزینه اینکه در ابتدای رمان شخصیت‌ها توصیف بشن. البته منظورم از توصیف، شکل ظاهری شخصیت‌هاست. به زبان ساده‌تر بگم به شخصه بعد از خوندن تقریبا یک ردیف از رمان هنوز متوجه نشدم عقیق چه شکلیه یا حتی اقای مهراد. تنها کسی که از چهره‌اش حرف زده شد چهره‌ی آرام بود که بیشتر جنبه‌ی این رو داشت تا به موضوع مادر آرام برسه و بگم که این موضوع هیچ اشکالی نداره و بسیار هم قابل تحسینه؛ اما بهتر بود بقیه‌ی شخصیت‌ها حتی با نوشتن چند کلمه هم به خواننده فهموند که چه‌جور قیافه و تیپ و لباسی داره.

شخصیت پردازی: شخصیت‌های مناسبی برای داستان انتخاب شده و به قول معروف زیادی شلوغش نکردین و این موضوع مثبتیه، فقط باید به نحو احسنت از هر شخصیت نام‌ برده در جای و مکان خودش استفاده بشه.

ایده رمان: موضوع و محتوای داستان از ایده‌ی جالب و مناسبی سرچشمه گرفته و به‌نظر من ممکنه در زندگی عادی هم این موضوع اتفاق بیفته، فقط طرز بیانش باید خیلی خیلی متفاوت باشه که برای خواننده تکراری و کلیشه‌ای نباشه.

ژانرهای انتخابی: ژانر‌های انتخابی مناسبه و طبق ژانر‌ها روال داستان طی شده.
موفق باشین:)
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
امضا : ZiBa

زهرا اسدی

نویسنده افتخاری
کاربر افتخاری
تاریخ ثبت‌نام
2020-06-25
نوشته‌ها
160
لایک‌ها
3,588
امتیازها
63
محل سکونت
Canada
کیف پول من
630
Points
0
نام رمان: مناسب با محتوای داستان

جلد: خوبه

خلاصه: خوبه فقط بهتر بود از علائم نگارشی به‌درستی استفاده می‌شد.

مقدمه: —

شروع: مناسب، جز رعایت علائم نگارشی مشکل دیگه‌ای وجود نداره. دوست عزیز خوشبختانه شروع رمانت تکراری و کلیشه‌ای نیست و این یه یک جنبه‌ی مثبت و قابل توجهی هست.

سیرداستان: خب دوست خوبم راجب این موضوع باید بگم که سیر داستان مناسب بود. از این جهت که شما زمان حال رو برای شخصیت اصلیت در نظر گرفتی و هر از گاهی که لازم بود به گذشته سفر می‌کردی و بخشی از اون رو در زمان حال بیان می‌کردی. با این‌که در خیلی‌ از رمان‌ها از این روش استفاده شده؛ اما بازم تحسین برانگیزه که به درستی متن رمانت نوشته شده.

دیالوگ‌ها و مونولوگ‌ها: به نسبت خوبه. تنها اشکالی که تقریبا اوایل داستانت متوجه شدم، اینکه یک نفر داستان رو تعریف می‌کنه و اون هم عقیق بود. بهتره که هر شخصیت در جای خودش حتی اگه کم هم باشه باز هم خودش صحبت کنه. راجب افکاری که تو ذهنشه، تصمیمات و یا هرچیز دیگه‌ای. بر فرض مثال عقیق راجب اخلاق و رفتار اقای مهراد می‌تونه اظهار نظر کنه و بگه که چه‌قدر مرد سرسختیه؛ اما تصمیم گیری رو نه.
به حد انصاف، مناسبه.

علامت و اشتباهات نگارشی: بابت علائم نگارشی بگم که اصلا رعایت کافی نشده. از(،) در برخی جاها‌ بین دو جمله‌ی پشت سر هم که بهم مربوط میشه به کلی فراموش شده یا سه کلمه که دو کلمه‌ی اول (،) و دو کلمه‌ی اخر و استفاده میشه. مثلا من سیب، پرتقال و موز خریدم. در این مثال کاملا متن قبل رو مشخص کرده.
درسته که هر نویسنده‌ای این موضوع رو میدونه و در این هیچ شکی نیست؛ اما گاهی ممکنه که فراموش بشه و این کاملا طبیعیه. نیم فاصله‌ها که اصلا رعایت نشده مثلا خوشحال غلطه و خوش‌حال درسته یا تمامی فعل‌های پایانی باید با نیم‌‌فاصله نوشته بشه، مثلا می‌رویم درسته و میرویم اشتباه. یا شنیده شده‌اند درسته و شنیده شدند اشتباه. در برخی موارد از نقطه در جای خود استفاده نشده و به‌جاش یا(،) و یا جای خالی قرار گرفته. از(؛) بسیار کم استفاده شده و در حد امکان انگار به کلی نبود، درصورتی که قبل از کلمات اما و اگر و ولی و ... باید از(؛) استفاده بشه. دو نقطه بعد از کلمات گفت درست و به‌جا استفاده شده. از علامت‌های سوال و تعجب هم گاهی درست بوده و گاهی فراموش شده. دوست عزیز درسته که رمان به دست یک ویراستار، ویرایش میشه؛ اما چه بسا بهتره که یک نویسنده برای موفقیت بیشترش، حتما متنی که نوشته رو به‌درستی بنویسِ و هیچ نیازی به ویرایش به‌دست یک ویراستار نداشته باشه.

توصیفات: بابت توصیفات عرض کنم که دوست خوبم توصیفات صح*نه واقعا تحسین برانگیزه و هر مکان تازه‌ای که وارد رمانت می‌شد رو به خوبی و با کلمات مناسب وصف می‌کردی و این موضوع برای هر خواننده‌ای قابل توجه و مهمه که شخصتی که در داستان وجود داره در چه‌جور مکانی حضور داره که قراره اتفای مثبت یا منفی براش بی‌افته. با نوشتن توصیفات صح*نه، یک نویسنده به راحتی میتونه با خواننده‌ی محترم ارتباط برقرار کنه و بفهمونه که در ذهنش چه‌جور مکانی رو در نظر گرفته.
بابت توصیفات شخصیت‌هایی که در داستانت وجود داره باید عرض کنم که بهترین گزینه اینکه در ابتدای رمان شخصیت‌ها توصیف بشن. البته منظورم از توصیف، شکل ظاهری شخصیت‌هاست. به زبان ساده‌تر بگم به شخصه بعد از خوندن تقریبا یک ردیف از رمان هنوز متوجه نشدم عقیق چه شکلیه یا حتی اقای مهراد. تنها کسی که از چهره‌اش حرف زده شد چهره‌ی آرام بود که بیشتر جنبه‌ی این رو داشت تا به موضوع مادر آرام برسه و بگم که این موضوع هیچ اشکالی نداره و بسیار هم قابل تحسینه؛ اما بهتر بود بقیه‌ی شخصیت‌ها حتی با نوشتن چند کلمه هم به خواننده فهموند که چه‌جور قیافه و تیپ و لباسی داره.

شخصیت پردازی: شخصیت‌های مناسبی برای داستان انتخاب شده و به قول معروف زیادی شلوغش نکردین و این موضوع مثبتیه، فقط باید به نحو احسنت از هر شخصیت نام‌ برده در جای و مکان خودش استفاده بشه.

ایده رمان: موضوع و محتوای داستان از ایده‌ی جالب و مناسبی سرچشمه گرفته و به‌نظر من ممکنه در زندگی عادی هم این موضوع اتفاق بیفته، فقط طرز بیانش باید خیلی خیلی متفاوت باشه که برای خواننده تکراری و کلیشه‌ای نباشه.

ژانرهای انتخابی: ژانر‌های انتخابی مناسبه و طبق ژانر‌ها روال داستان طی شده.
موفق باشین:)
سلام عزیزم.
چقدر خوشحال شدم که بالاخره یک نقد توی این صفحه دیدم ?
از اینکه وقت گذاشتی و داستان رو مطالعه کردی ممنونم.
خب! بریم سر نقد :)
قبلش از تعاریف و حسن نظرت تشکر می‌کنم و برای طولانی نشدن متن پیامم فقط به مسایلی که فکر می‌کنم باید جواب داده بشه پاسخ می‌دم.

درمورد دیالوگ‌ها و مونولوگ‌ها: اصلا نتونستم بگیرم چی میگی عزیزم. این که داستان یک راوی داره و اون هم اول شخص هست. حدس‌ها، فکرها، رفتارها و همه چی فقط و فقط از نگاه یک نفر داره برسی میشه. دقیق متوجه نشدم منظورت چی می‌تونه باشه ?
به شخصه خیلی دوست دارم برای موارد نام برده شده، مثال ببینم. این طوری می‌تونم بفهمم دقیقا کجای کار اشکال داره.
در مورد ویرگول جدای از اینکه می‌پذیرم حتما نقص‌هایی وجود داره که باید توجه کنم، باید سبک نوشتاری هم توجه بشه. من سعی می‌کنم معمولا از جملات کوتاه برای اثرگذاری بیشتر از جهات انتقال حس در خوانش استفاده کنم. گاهی ترکیب جمله‌ی مرکب اون حسی که می‌خوام رو منتقل نمی‌کنه.

کلمه “اصلا” برای جمله‌ی نیم‌فاصله‌ها اصلا رعایت نشده رو قبول ندارم. مخصوصا در مورد فعل ها ?
چون کاملا به این مساله توجه کردم. اما خب، در عین حال شاید یک جاهایی (که ممکنه کم هم نباشه) از دست آدم در بره و چه بهتر که مثالی داشته باشم که بتونم پیش فرض مناسب ازش داشته باشم.
البته یک مساله هم هست!! من تمام آنچه در نگارش و علایم نگارشی در ذهن دارم از ده پونزده سال قبل هست که بیشتر با مطالب زبان فارسی در ارتباط بودم، باید آپدیت بشم در نوشتار فارسی. مثل گذاشتن “ی” به جای حمزه که کلی طول کشید تا عادت کنم ? احتمالا برای رعایت ویرگول و نقطه ویرگول هم نیاز به توجه بیشتر دارم.
مرسی که اشاره کردی!

در مورد علامت سوال یا تعجب، دقیقا نمی‌دونم کجا اشتباه کردم! حتما برسی می‌کنم.

درمورد توصیف فیزیک ظاهر شخصیت. اتفاقا این کار عمدی صورت گرفته! سعی بیشتر من در آغاز رمان فوکس روی توصیف حالات، روحیات و اخلاقیات کرکترهام بوده. دوست دارم از اون کلیشه‌ی “در آیینه به خود نگاه کردم، چشمانم درشت بود ل*ب هایم فلان بود و گونه این شکلی داشتم” فاصله بگیرم. مسایل مهم‌تر برای مطرح کردن وجود داره و مخاطب در حین رمان و به مرور و در جای لازم از فیزیک ظاهر هم باخبر میشه. درواقع توصیف از فیزیک ظاهر آرام هم برای خط دادن به مخاطب در قسمت‌های جلوتر رمان هست فقط. در پست‌های ابتدایی بیشتر تمرکز من روی درگیر کردن خواننده با اتفاقات هست طوری که اصلا براش اهمیت نداشته باشه حتی شخص اصلی دقیقا چه شکلیه و کاری که داره می‌کنه براش مهم باشه.
برای من مساله حائز اهمیت ارتباط گرفتن مخاطب با کرکترها بوده از جهت روحی، که خدا را شکر موفق بودم.
دوست دارم از ظاهر فاصله گرفته بشه و ذهن مخاطب روی موضوع داستان و سیر روند ماجرا معطوف بشه تا فکر کردن در مورد جزیات چهره. کما اینکه توصیفات چهره هم به مرور و در روند داستان تکمیل میشه و در جای خود بهش اشاره میشه و خواننده در پایان داستان کاملا می‌دونه کرکتری که مطالعه کرده از جنبه ظاهر و باطن در چه سطحی بوده.

در مورد کلیشه، بله دقیقا و کاملا با شما موافق هستم. و بسیار ظرافت می‌خواد به موضوعی که کم هم بهش پرداخته نشده از زاویه‌ای جدید نگاه بشه. درست میگی و تا انتهای رمان باید از این مساله محافظت کنم.

در پایان، مجدد تشکر می‌کنم. نقدت رو دوست داشتم. تلاشم رو می‌کنم تا تمام ایرادات و کاستی‌هایی که در مورد علایم نگارشی اشاره کردی رفع بشه.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

ZiBa

کاربر تک رمان
کاربر تک رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-04-24
نوشته‌ها
1,988
لایک‌ها
11,910
امتیازها
123
کیف پول من
0
Points
0
مهدیه جان، خانوم اسدی نوشتن که برای علائم نگارشی خودشون بررسی میکنن و از طرفی برای هر نمونه مثال کوتاهی زده شد تا منظور من رو متوجه بشن، فقط مثال‌ها از خود داستان نبود؛ اما بازم قابل درکه.
تو مرحله‌ی اول که بابت دیالوگ و مونوگ درست میفرماین که داستان یک راوی داره، پیشنهاد بود که بهتره هر شخصیت خودش به جای خودش صحبت کنه.
بابت نیم‌فاصله‌هم اکثرا فعل‌ها رعایت شده که من باز هم برای فعل و هم برای کلمات دیگه یک نمونه مثال کوتاه زدم. درسته که مثالی که زدم از خود داستان گرفته نشده؛ اما اینطور نیست که حرفم رو اون طور که باید ادا نکرده باشم.
بابت توصیف ظاهر هم که خانوم اسدی گفتن ابتدا به این موضوع اشاره نشده و در ادامه قراره اشاره بشه. من فکر کردم به کلی فراموش شده که این موضوع که بیانش کردم.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
امضا : ZiBa

MAHTA☽︎

مدیرارشد بازنشسته+نویسنده اختصاصی
نویسنده اختصاصی
نویسنده انجمن
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
2020-01-15
نوشته‌ها
1,739
لایک‌ها
12,268
امتیازها
113
کیف پول من
9,253
Points
2
زهرا اسدی
در مورد نظر زیباجان که توی پست قبلی کامنت کردن، لطفا با هم توی همین تاپیک به نتیجه برسید.
ZiBa
کامنت نذارید دوستان. پست بذارید که دیده بشه.

یک‌موردی هست برای شخصیت‌شناسی. گویا به کل هیچی از شخصیت‌ها به میون نیومده! ما بالاخره به عنوان خواننده باید کمی با شخصیت موردنظر آشنا بشیم. یه اشاره‌ی کوچیک هم توی اوایل رمان لازمه به هرحال
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
امضا : MAHTA☽︎

زهرا اسدی

نویسنده افتخاری
کاربر افتخاری
تاریخ ثبت‌نام
2020-06-25
نوشته‌ها
160
لایک‌ها
3,588
امتیازها
63
محل سکونت
Canada
کیف پول من
630
Points
0
در مورد شخصیت شناسی
درواقع شخصیت روانی و خصوصیات رفتاری کرکترها که خب کاملا از همون ابتدا مشخصه
در مورد فیزیک ظاهر فقط مساله بود، خب سبک من این طور هست که ذهن خواننده رو به سمت خصوصیات رفتاری بیشتر سوق میدم تا توجه به فیزیک ظاهر. البته باز هم میگم، خواننده در طول خواندن با چهره و فیزیک کرکترها آشنا میشه.
مثلا یک جایی من اشاره کردم به چهره‌ام در آیینه نگاه کردم، زیبا شده بودم. و یک توضیح مختصر از چهره میدم.
اینجا برای من به عنوان نویسنده مهمه که یک خط‌کشی مشخص برای تعریف زیبایی مشخص نکنم! ممکنه در ذهن کسی زیبایی با بینی عقابی باشه و دیگری با بینی تراشیده‌ی سربالا. من دوست دارم تعریف زیبایی در نگاه خواننده باشه.
من این مساله رو به عنوان نقد می‌پذیرم، و نقد رو وارد می‌دونم :) ولی خب سبک نوشتاری که برای این رمان در نظر دارم رو هم دوست دارم رعایت کنم و به مرور و در جای خودش از چهره‌ها حرف بزنم. دلم می‌خواد اول طرز فکر، تجربیات، رفتارها، ری‌اکشن‌ها و روح کرکترها شناسونده بشه.
ممنونم که برای نقد وقت می‌گذارید ???
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

MAHTA☽︎

مدیرارشد بازنشسته+نویسنده اختصاصی
نویسنده اختصاصی
نویسنده انجمن
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
2020-01-15
نوشته‌ها
1,739
لایک‌ها
12,268
امتیازها
113
کیف پول من
9,253
Points
2
ممنونم از هر دو عزیز که وقت‌شون رو برای بهتر شدن گذاشتن.
برای ویرایشات لازمی که نویسنده و ‌منتقد ضروری می‌دونن، تا۹دیماه زمان در نظر گرفته میشه.
موفق باشید.?
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
امضا : MAHTA☽︎

نورا

کاربر تک رمان
کاربر تک رمان
تاریخ ثبت‌نام
2021-09-12
نوشته‌ها
1
لایک‌ها
5
امتیازها
3
کیف پول من
100
Points
0
خانم اسدی عزیز رمان شما رو تا اینجا خواندم و باید بگم متن روانی دارد ولی شخصیت پردازی درستی ندارد. اول شخص رمان شما روانشناس کودک است ولی تا اینجای داستان برخوردی مبنی بر داشتن چنین توانایی در او نمی‌بینیم فقط شخصیت ها چند جا از به نحو احسن انجام دادن وظایفش صحبت می کنند ولی موقعیتی ایجاد نمیکنید که مثلاً افراد عادی واکنش نادرست و روانشناس ما واکنش درست را ارائه دهد.
بعضی اتفاقها هم متناقض یکدیگر است مثلا در ابتدای داستان توضیح داده می شود که آقای مهراد فقط غذای تازه و ارگانیک می خورد ولی بعد از بازگشت از جشن عقد عقیق اصرار دارد آقا از غذایی که آورده بخورد حال آنکه میدانیم غذای تالار عروسی ارگانیک نیست و در پاسخ خدمتکار که می گوید غذا آماده کرده اند می گوید آن را بگذار برای فردا در حالیکه آقا غذای مجدد گرم شده را نمی خورد بنابراین خدمه غذای امروز را هرگز برای فردا نمی‌گذارند و قرار است عقیق این را بهتر از همه بداند.
روال داستان هم بعضی جاها منطقی نیست مثلا اوضاع خانه بعد از رفتن عقیق آنقدر بهم ریخته که آقا شخصا دنبالش میآید و عقیق مهمانی را نصفه رها میکند در حالیکه میداند چشمهای زیادی او را زیر نظر دارند و حتما او را قضاوت می کنند. آرام آنقدر بی طاقت است که همه خدمه با هم از پس او بر نمی‌آیند. با آنهمه توضیح نویسنده بلاشک ما منتظر ورود عقیق و ارائه هنرش در درست کردن اوضاع را داریم اما بلافاصله پس از حضور عقیق در خانه وی متوجه می شود کودک در آرامش خوابیده و همه آن وضع اضطراری بیکباره از بین رفته بدون آنکه عقیق جز حضورش اثر مثبت دیگری بر ختم قائله داشته باشد.در واقع بنظر می‌رسد بی‌قراری بچه و مضطرب بودن آقا فقط بهانه ایست که نویسنده برای بازگشت عقیق و محیا شدن محیط جهت صحبت دو نفره آنها ساخته . البته این وظیفه نویسنده است که موقعیت ها را ایجاد کند ولی این موقعیت ها باید منطقی و قانع کننده باشد.
در پایان از تلاش شما تشکر میکنم و امیدوارم هر روز بهتر شوید.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

زهرا اسدی

نویسنده افتخاری
کاربر افتخاری
تاریخ ثبت‌نام
2020-06-25
نوشته‌ها
160
لایک‌ها
3,588
امتیازها
63
محل سکونت
Canada
کیف پول من
630
Points
0
خانم اسدی عزیز رمان شما رو تا اینجا خواندم و باید بگم متن روانی دارد ولی شخصیت پردازی درستی ندارد. اول شخص رمان شما روانشناس کودک است ولی تا اینجای داستان برخوردی مبنی بر داشتن چنین توانایی در او نمی‌بینیم فقط شخصیت ها چند جا از به نحو احسن انجام دادن وظایفش صحبت می کنند ولی موقعیتی ایجاد نمیکنید که مثلاً افراد عادی واکنش نادرست و روانشناس ما واکنش درست را ارائه دهد.
بعضی اتفاقها هم متناقض یکدیگر است مثلا در ابتدای داستان توضیح داده می شود که آقای مهراد فقط غذای تازه و ارگانیک می خورد ولی بعد از بازگشت از جشن عقد عقیق اصرار دارد آقا از غذایی که آورده بخورد حال آنکه میدانیم غذای تالار عروسی ارگانیک نیست و در پاسخ خدمتکار که می گوید غذا آماده کرده اند می گوید آن را بگذار برای فردا در حالیکه آقا غذای مجدد گرم شده را نمی خورد بنابراین خدمه غذای امروز را هرگز برای فردا نمی‌گذارند و قرار است عقیق این را بهتر از همه بداند.
روال داستان هم بعضی جاها منطقی نیست مثلا اوضاع خانه بعد از رفتن عقیق آنقدر بهم ریخته که آقا شخصا دنبالش میآید و عقیق مهمانی را نصفه رها میکند در حالیکه میداند چشمهای زیادی او را زیر نظر دارند و حتما او را قضاوت می کنند. آرام آنقدر بی طاقت است که همه خدمه با هم از پس او بر نمی‌آیند. با آنهمه توضیح نویسنده بلاشک ما منتظر ورود عقیق و ارائه هنرش در درست کردن اوضاع را داریم اما بلافاصله پس از حضور عقیق در خانه وی متوجه می شود کودک در آرامش خوابیده و همه آن وضع اضطراری بیکباره از بین رفته بدون آنکه عقیق جز حضورش اثر مثبت دیگری بر ختم قائله داشته باشد.در واقع بنظر می‌رسد بی‌قراری بچه و مضطرب بودن آقا فقط بهانه ایست که نویسنده برای بازگشت عقیق و محیا شدن محیط جهت صحبت دو نفره آنها ساخته . البته این وظیفه نویسنده است که موقعیت ها را ایجاد کند ولی این موقعیت ها باید منطقی و قانع کننده باشد.
در پایان از تلاش شما تشکر میکنم و امیدوارم هر روز بهتر شوید.
نواری عزیزم سلام.
خیلی خوشحالم که وقت گذاشتی، مطالعه و نقد کردی. ازت ممنونم.

اینجا چند نکته هست که نیاز به توضیح داره. پیش از هر چیزی باید به این مساله توجه کنیم که دست عقیق به خاطر قوانین عجیب و غریب خانه آقای مهراد بسته است. او به این شغل احتیاج دارد و در واقع او در حال حاضر یک پرستار تمام وقت کودک و سرپرست خدمه است. پس او یک روان‌شناس که در اتاق کار خود در مطلبش نشسته باشد و روزانه با مراجعه کنندگان مختلفی که از پریشانی روانی یا روحی رنج می‌برند سر و کار ندارد! که بخواهد جنبه اصلاحی و درمانی از خود نشان دهد.

کما اینکه او در تربیت آرام از همین نکات روان‌شناسی بهره می‌جوید. به عنوان مثال:
_آرام می‌آموزد که برای هر در بسته‌ای باید در بزند.
_از آمپول با درک به اینکه بله درد دارد اما برای درمان بیماری تزریق آن لازم است، نترسد.
_به دیگران و همچنین آقای کاشف “عمو” نگوید و به این شکل از اعتماد بی‌جا جلوگیری می‌کند.
_باتوجه به محدودیت‌های خانه آقا که آرام اجازه رفتن به مهدکودک یا کلاس‌های عمومی را به علت تنها نماندن نداشت، او را به پارک یا برای ساعاتی به همراه خود به خانه فرهنگ می‌برد تا مهارت‌های اجتماعی از جمله برخورد با هم‌سالان را یاد بگیرد و برای ساعاتی در جامعه حضور پیدا کند.

مساله بعدی، توجه شما خواننده عزیزم را به این جمله از رمان جلب می‌کنم:
“آقا عادت نداشت از مواد غذایی فریز شده و غیرتازه در غذا استقبال کند”
این به این معنا نیست که “هرگز” نمی‌خورد! او به مهمانی می‌رود، هتل و مسافرت می‌رود، از بیرون غذا سفارش می‌دهند!
بله، آقا مواد غذایی تازه و اورگانیک مصرف می‌کند، اما گاهی پیش می‌آید که بی‌توجهی‌هایی صورت بگیرد، مثل همان روزی که عقیق سبد میوه‌های لک‌دار را روی میز کار اتاق آقا می‌بیند. اشاره به قوانین و نحوه اجرای قوانین خانه دو مساله مجزا هستند.

و در آخر در ارتباط با بازگشت عقیق به عمارت.
باید به این مساله اشاره کنم که اصلا گریه آرام برای عقیق نبوده! چرا که اولین جمله‌ای که از پشت خط تلفن می‌شنویم این هست:
_عقیق جون بابام رفته مادام نایری رو ببره دکتر، مامان‌جونم هم رفته. من رو تنها گذاشتن.

اینجا می‌فهمیم مشکل نبودن آدم‌های امنی است که آرام به حضور آن‌ها عادت داشته و حتی نبود مادربزرگ هم که ر*اب*طه عاطفی خاصی بین‌شان نیست در حال حاضر او را ترسانده.
وقتی عقیق می‌خواهد او را آرام کند می‌گوید:
_بابا اومده دنبال من.
به این صورت حواس او را از بیمارستان رفتن مادام نایری دور می‌کند. و در ادامه می‌گوید:
_دارم میام خونه پیش تو.
و به این شکل به او اطمینان می‌دهد که این اضطراب به زودی با بازگشت آدم‌های امن زندگی او تمام خواهد شد.
با این حال آرام مجدد می‌پرسد:
_بابا هم میاد؟
این نشان می‌دهد بازگشت پدر برای آرام از هرچیزی مهم تر است و وعده بازگشت او، آن هم از جانب عقیق که به او اطمینان دارد اضطراب و پریشانی را از آرام دور کرده و خانه را در آرامش فرو می‌برد.

در پایان از توجه، دقت و وقتی که گذاشتی تشکر می‌کنم. امیدوارم باز هم با هم گفتگو کنیم.
روز خوبی داشته باشی عزیزم.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
بالا