خوش آمدید!

با عضویت در انجمن تک رمان از مزایای(چاپ کتاب،منتشر کردن رمان و...به صورت رایگان، خدمات ویراستاری، نقد و...)بهرمند شوید. با ما بهترین‌ها را تجربه کنید.☆

همین حالا عضویتت رو قطعی کن!

متفرقه ^^جملات درباره زندگی^^

  • نویسنده موضوع _Nima_
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 94
  • بازدیدها 2K
  • Tagged users هیچ

ساعت تک رمان

_Nima_

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-09-10
نوشته‌ها
309
کیف پول من
-17
Points
0
«امیدتان را که از دست بدهید، انگار همه‌چیز را از دست داده‌اید. البته حتی زمانی که فکر می‌کنید همه چیز از دست رفته است، باز هم امید وجود دارد.»

– من شماره چهار هستم، پیتاکوس لور
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

_Nima_

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-09-10
نوشته‌ها
309
کیف پول من
-17
Points
0
«ظرفیت انسان برای پذیرش امید، شگفت‌انگیزترین حقیقت زندگی است. امید، برای بشر یک مقصد واضح مشخص می‌کند و انرژی لازم را برای شروع کردن به او می‌دهد.»
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

_Nima_

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-09-10
نوشته‌ها
309
کیف پول من
-17
Points
0
انسان های هم فرکانس همدیگر را پیدا می کنند..
حتی از فاصله های دور…
از انتهای افق‌های دور و نزدیک.. انگار. جایی نوشته بود که اینها باید در یک مدار باشند.. یک روزی .. یک جایی است که باید با هم ، برخورد کنند… آنوقت…
میشوند همدم، میشوند دوست، میشوند رفیق..
اصلا میشوند هم شکل… مهرشان آکنده از همه ….
حرفهایشان میشود آرامش…
خنده شان، کلامشان می نشیند روی طاقچه دلتان.. نباشند دلتنگشان میشوی..
هی همدیگر را مرور می کنند..
از هم خاطره می سازند….
مدام گوش بزنگ کلمات و ایده ها هستند.. و یادمان باشد..
حضور هیچکس اتفاقی نیست.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

_Nima_

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-09-10
نوشته‌ها
309
کیف پول من
-17
Points
0
باید راهی یافت، برایِ زندگی را زندگی کردن،

نه فقط زندگی را گُذَراندَن ..

باید راهی یافت،

برایِ صبح ها با اُمید چشم گُشودَن،

برایِ شب ها با آرامشِ خیال خوابیدن..

اینطور که نمیشود،

نمیشود که زندگی را فقط گذراند ،

نمیشود که تمام شدنِ فصلی و رسیدنِ فصلی جدید را فقط خُنَکایِ ناگهانیِ هوا یادَت بیاورد،

نمیشود تا نوکِ دماغَت یخ نکرده حواسَت به رسیدنِ پاییز نباشد..

اینطور پیش بِرَوی یک آن چَشم باز میکنی

خودَت را میانِ خزانِ زردِ زندگی ات میابی ،

و یادت هم نمی آید چطور گذَرانده ای مسیرِ بهاری و سبزِ زندگی ات را..

اصلا خدا را هم خوش نمی آید،

راهَت داده به دنیایَش که نقشَت را ایفا کنی،

یک روز خوبُ حتی یک روز بد ،

یک روز شیرینُ حتی یک روز تلخ ،

یک روز آرامُ حتی یک روز پُرهیاهو ،

وظیفه ی تو زندگی را با تمام و کمالَش زندگی کردن است،

با تمامِ سِکانس هایِ تلخ و شیرینَش..

نمیشود که همه اش خسته باشی

و سَرِ سکانس هایِ تلخ بهانه بیاوری و گوشه ای به قهر کِز کنی و بازی نکنی ..

حق داری که خستگی ات را در کنی،

اما حق نداری که دیگر مسیر را ادامه ندهی ..

اینطور که نمیشود،

تا دیر نشده باید راهی پیدا کرد،

باید زندگی را زندگی کرد ..
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

_Nima_

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-09-10
نوشته‌ها
309
کیف پول من
-17
Points
0
هیچ روز خوبی در راه نیست
روز خوب که در نمیزنه بیاد داخل!
روز خوب که سر برج نیست خود بخود البته گاهی باناز وکرشمه بیاد!
قبض آب وبرق و…. نیست که وقت وبیوقت وقتی خسته ازسرکاربرمیگردی از شکاف در آویزون باشه!
روز خوب راباید ساخت
باید نوازشش کرد
باید آراست وپیراست
باید به گیسوهاش گلهای وحشی صحرایی زد
باید عطر دلخواهش رو خرید
گل دلخواهش رو روی میز گذاشت
شعر دلخواهش رو سرود
باید نازش را کشید
برویش خندید
روزخوب را باید خلق کرد
وبعد در آ*غ*و*ش آرام یک روز خوب ل*ذت دنیارا چشید….
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

_Nima_

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-09-10
نوشته‌ها
309
کیف پول من
-17
Points
0
از هیچ وضعیتی ناراحت نباشید تا وزن و سنگینی خودش را از دست بدهد.
وقتی به اندیشه های منفی توجه می کنیم، به آنها پروبال می دهیم.
بی اعتنا به ظاهر امور، جوری وانمود کنید که انگار همه چیز دارد به نحوی جادویی مطابق میل شما پیش می رود!
همه ی اندیشه های مربوط به ترس، شکست، نفرت، و بدخواهی مانند علف های هرز یک باغ هستند که باغبان آنها را نکاشته و نمی خواهد.
پس همه هدف خود را با دیدی مثبت ، روی نتجه نهایی متمرکز کنیم .
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

_Nima_

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-09-10
نوشته‌ها
309
کیف پول من
-17
Points
0
نیمی از زندگی مان

میشود صرفِ اینکه به آدمهای دیگر ثابت کنیم،

ما چقدر خوشبختیم…

به آدمهایی که شاید خوشبختی برایشان تعریفِ دیگری دارد

حتی اگر واقعاً هم خوشبخت باشیم،

اما همین خودنمایی،

ما را تبدیل میکند به بدبخت ترین آدمِ روی زمین!

غذایی اگر جلویمان میگذارند،

قبل از ل*ذت بردن از غذا،

ترجیح میدهیم آن را به رخِ دیگران بکشیم…

سفری اگر میرویم،

ترجیحمان این است که بگوییم،

ما آمدیم به بهترین نقطه ی روی زمین،تو

بمان همان جهنم همیشگی…

واردِ ر*اب*طه اگر میشویم،عالم و آدم را با خبر میکنیم،

که ببینید چقدر خاطرِ من را میخواهد،

تو اما بمان در همان پیله ی تنهایی ات…

ما ل*ذت بردن را پاک فراموش کرده ایم

مسیری را میرویم که خطِ پایان ندارد،

فقط میرویم که از بقیه جا نمانیم!
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
بالا