-
رمان ققنوس آتش به قلم مونا ژانر تخیلی، مافیایی/جنایی، اجتماعی، عاشقانه کلیک کنید -
رمان ترسناک.فانتزی.عاشقانه مَسخِ لَطیف به قلم کوثر حمیدزاده کلیک کنید
مشاعره مشاعره با عین
- نویسنده موضوع *RoYa*
- تاریخ شروع
- پاسخ‌ها 15
- بازدیدها 567
- Tagged users هیچ
ساعت تک رمان
عشق خلیلست درآ در میان
غم مخور ار زیر تو آتش بود
عشق رسانید تو را همچو جام
از بر ما تا بر خود دست دست
عقل اگر قاضیست کو خط و منشور او
دیدن پایان کار صبر و وقار و وفاست
غم مخور ار زیر تو آتش بود
عشق رسانید تو را همچو جام
از بر ما تا بر خود دست دست
عقل اگر قاضیست کو خط و منشور او
دیدن پایان کار صبر و وقار و وفاست
عشق اگر محرم است چیست نشان حرم
آنک بجز روی دوست در نظر او فناست
عالم چون آب جوست بسته نماید ولیک
می‌رود و می‌رسد نو نو این از کجاست
عشق تو چون درآمد اندیشه مرد پیشش
عشق تو صبح صادق اندیشه صبح کاذب
آنک بجز روی دوست در نظر او فناست
عالم چون آب جوست بسته نماید ولیک
می‌رود و می‌رسد نو نو این از کجاست
عشق تو چون درآمد اندیشه مرد پیشش
عشق تو صبح صادق اندیشه صبح کاذب
عقلم برفت از جا باقیش را تو فرما
ای از درت نرفته کس ناامید و غایب
عشق و طلب چه باشد آیینه تجلی
نقش و حسد چه باشد آیینه معایب
عشق از سر قدوسیی همچون عصای موسیی
کو اژدها را می‌خورد چون افکند موسی عصا
ای از درت نرفته کس ناامید و غایب
عشق و طلب چه باشد آیینه تجلی
نقش و حسد چه باشد آیینه معایب
عشق از سر قدوسیی همچون عصای موسیی
کو اژدها را می‌خورد چون افکند موسی عصا
عشق یعنی دشت گل کاری شده
در کویری چشمه‌ای جاری شده
عشق یعنی ترش را شیرین کنی
عشق یعنی نیش را نوشین کنی
عاشقی با قلب من بیگانه شد
خنده از ل*ب رفت و یک افسانه شد
در کویری چشمه‌ای جاری شده
عشق یعنی ترش را شیرین کنی
عشق یعنی نیش را نوشین کنی
عاشقی با قلب من بیگانه شد
خنده از ل*ب رفت و یک افسانه شد
عاشقی را که چنین باده شبگیر دهند
کافر عشق بود گر نشود باده پرست
عشق رخ یار بر من زار مگیر
بر خسته دلان رند خمار مگیر
عشق تو نهال حیرت آمد
وصل تو کمال حیرت آمد
کافر عشق بود گر نشود باده پرست
عشق رخ یار بر من زار مگیر
بر خسته دلان رند خمار مگیر
عشق تو نهال حیرت آمد
وصل تو کمال حیرت آمد
عمرت تا به کي به خود پرستي گذرد يا در پي هستي و نيستي گذرد
علي اي هماي رحمت تو چه آيتي خدا را که به ما سوا فکندي همه سايه ي هما را
شهريار
عيبي نباشد از تو که بر ما جفا رود مجنون از آستانه ي ليلي کجا رود؟
علي اي هماي رحمت تو چه آيتي خدا را که به ما سوا فکندي همه سايه ي هما را
شهريار
عيبي نباشد از تو که بر ما جفا رود مجنون از آستانه ي ليلي کجا رود؟
عقربه باز پشت دستم را می گزد که قرار نزدیک است
لحظه های به بار آمدن شاخه ی انتظار نزدیک است
مرتضی آخرتی
عاشق آنست که فکر سر و سامانش نیست
پیرهن گر به تنش هست گریبانش نیست
نادم لاهیجی
عاشق اگر بیند ستم، کی شکوه از یارش کند
بلبل نمی رنجد ز گل، هر چند آزارش کنند
فایض ابهری
لحظه های به بار آمدن شاخه ی انتظار نزدیک است
مرتضی آخرتی
عاشق آنست که فکر سر و سامانش نیست
پیرهن گر به تنش هست گریبانش نیست
نادم لاهیجی
عاشق اگر بیند ستم، کی شکوه از یارش کند
بلبل نمی رنجد ز گل، هر چند آزارش کنند
فایض ابهری
عاشقان چون عهد با جانان کنند جان شیرین بر سر پیمان کنند
محمود شاهرخی
عاشقان را بگذارید بنالنند همه مصلحت نیست که این زمزمه خاموش کنید
معین کرمانشاهی
عاشقی را شرط تنها ناله و فریاد نیست تا کسی از جان شیرین نگذرد فرهاد نیست
میرزاده عشقی
محمود شاهرخی
عاشقان را بگذارید بنالنند همه مصلحت نیست که این زمزمه خاموش کنید
معین کرمانشاهی
عاشقی را شرط تنها ناله و فریاد نیست تا کسی از جان شیرین نگذرد فرهاد نیست
میرزاده عشقی
عاشقی شیوه رندان بلا کش باشد ناز پرورده، تنعم نبرد راه به دوست
حافظ
عاشقی مقدور هر عیاش نیست غم کشیدن صنعت نقاش نیست
بیدل
عاقبت گرگ زاده گرگ شود گر چه با آدمی بزرگ شود
سعدی
حافظ
عاشقی مقدور هر عیاش نیست غم کشیدن صنعت نقاش نیست
بیدل
عاقبت گرگ زاده گرگ شود گر چه با آدمی بزرگ شود
سعدی
