انسان شناسان معتقدند که، انقلاب بزرگ نوسنگی یا پیدایش کشاورزی و تولید خوراک در نواحی شمال خلیج فارس، تا سوریه اتفاق افتادهاست، که به هلال حاصلخیز شهرت دارد. کشت نباتات و غلات از این ناحیه آغاز گردید.
تپه ماهورها و دامنههای شمال و شمال شرق خوزستان که بخشی از قلمرو قوم لر میباشد، با ارتفاع نسبی ۳۰۰ تا ۱۵۰۰ متر و متوسط بارندگی ۳۰۰ تا ۵۰۰ میلی متر در سال، شرایط مساعدی برای رویش نباتات و کشت غلات فراهم ساختهاست. در محدوده هلال حاصلخیز قرار دارد. همچنین برخی از حیوانات، بویژه بز در کوههای لرستان و بختیاری، اهلی گردید. هنری تی رایت باستان شناس امریکایی در سالهای ۱۹۷۵ و ۱۹۷۶ میلادی، در شمال شرقی خوزستان، در دشت ایذه و دشتگل، به مطالعات باستان شناسی مبادرت نمود و از حیات مستمر و فعال گروههای انسانی در ۶ تا ۷ هزار سال پیش از میلاد، در این مناطق گزارش داد.
در هزاره پنجم تا سوم قبل از میلاد، در دوره مس و دوره سنگ، شاهد ظهور قوم عیلام هستیم، که از کوهها به دشت سرازیر شده و تمدّن تکامل یافتهای را تأسیس نمودند. حدود چهارهزار سال قبل از میلاد مسیح، در سرزمینی که شامل خوزستان، لرستان، پشتکوه و کوههای بختیاری است، حکومت عیلام رشد و تکامل یافت. مردم عیلام، دولت خـود را انشان یا آنزان میخواندند و ظاهراً به زبان آنزانی تکلم میکردند.
بیشترین آثار برجای مانده از دوره عیلامی، در محدوده شهرستان ایذه قرار دارد، که شامل چندین کتیبه به خط میخی و صدها نقش ب*ر*جسته بر روی سنگها، صخرهها و کوهها میشود و به همین علت، باستان شناسان این منطقه را سرزمین سنگ نگارهها، نام نهادهاند. مصنوعات فلزی فراوانی مربوط به عصر آهن؛ شامل: انواع سلاحها، پیکرههای کوچک اندام آدمی، ابزارهای مخصوص اسب، سنجاقها و دهها ابزار و وسیله دیگر، در لرستان کشف شدهاست، که از زندگی گروههای کثیری از انسانها حکایت دارد.
در هزاره دوم قبل از میلاد، اکوم، حکومت کاسیان را در بخش علیای سرچشمههای کارون، در کوههای بختیاری، تأسیس نمود.
از حدود ۷۰۰ سال قبل از میلاد مسیح نیز، آریاییها وارد این منطقه شدند و دولت جدیدی تأسیس نمودند.
رومن گیرشمن، باستان شناس فرانسوی، در کتاب ایران از آغاز تا اسلام، مینویسد:
پارسیان، در حدود ۷۰۰ سال قبل از میلاد، در پارسوماش، در کوههای فرعی سلسله جبال بختیاری در مشرق شوشتر، ناحیه واقع در دو سوی ساحل کارون، نزدیک انحنای بزرگ این شط، پیش از آنکه به سوی جنوب برگردد، مستقر شدند. عیلام دیگر در این زمان آن قدرت را نداشت، که از استقرار آنان در این ناحیه مخالفت کند... چیش پیش پسر و جانشین هخامنش، پیشتر عنوان پادشاه شهر انشان یافته و ناحیه مزبور را تا شمال پارسوماش اشغال کرده بود.
اما با ورود آریاییها به این منطقه، آریاییها تبدیل به قوم غالبی شدند، که فرهنگ و زبان خود را غالب کرده و رواج دادند. محکم ترین دلیل، گویش بختیاری هاست، که امتداد زبان پهلوی رایج، در بین پارسیان قبل از اسلام است. آداب، رسوم و سنن فراوان دیگری نیز، پیوستگی بختیاریها را، با پارسیان روایت میکند. تا جایی که برخی از منابع عقیده دارند که، لرها و بختیاریها، بازماندگان قبیلههای مارافیان و ماسپیان پارسی هستند، که نخستین قبیلههایی بودند که به کوروش پیوستند. شاید هم، بازماندگان قبیله اسه گرته (اسه = سنگ، گرته = غار) باشند، که در کوهستانهای زاگرس و درون غارها زندگی میکردند.
با به قدرت رسیدن کورش بزرگ در پارسوماش و انشان، از پارسوماش تا استان فارس کنونی، به نام پارس نامبردار شد و در دوره اشکانیان به الیمایید تغییر کرد. دوباره در زمان ساسانیان به پارسه تغییر یافت و پس از زوال ساسانیان، در سدههای نخستین اسلام، مورخین تازی همة زاگرس نشینان را کرد نامیدند و منطقه آنها را جبال خواندند...![۹]از سال سیصد هجری قمری به بعد به لر بزرگ مشهور شد و از زمان صفویه به بعد کهگیلویه و بویراحمد، از آن جدا شد و مانده آن به نام بختیاری در جغرافیای ایران نمایان گردید.
دراین باره، دکتر مازیار اشرفیان بناب، که تخصص وی در رشته ژنتیک پزشکی است، میگوید:
بر پایه پژوهشهای ژنتیکی، عموم اقوام و گروههای جمعیتی ایرانی که در ایران امروزی (و حتی فراتر از مرزهای سیاسی کنونی ایران) زندگی میکنند، با اینکه دارای تفاوتهای اندک فرهنگی هستند و حتی گاه به زبانهای گوناگون هم سخن میگویند، دارای ریشه ژنتیکی مشترکی هستند. این ریشه مشترک به جمعیتی اولیه که نزدیک به ۱۰ تا ۱۱هزار سال پیش در بخشهای جنوب باختری فلات ایران ساکن بودهاند، بر میگردد.
بنابر بررسیهای ژنتیکی، ایرانیان با اروپاییها، نه به شوند (علت) کوچ اقوامی از اروپا به ایران (در حدود ۴ هزار سال پیش)، که به شوند کوچ کشاورزان ایرانی به سوی اروپا (در حدود ۱۰ هزار سال پیش) است. اسناد تاریخی و باستان شناسی نشان میدهد که آریاییها اقوامی کوچنده نبودهاند، بلکه از ۱۰ هزار سال پیش، در سرزمین ایران بوده و منشأ بزرگ ترین نوآوریهای انسان مُدرن بودهاند. امروزه شواهد گوناگونی همچون یافتههای باستان شناسی و ژنتیکی، درستی این فرضیه، که اقوامی از سرزمینهای دور اروپایی، به فلات ایران کوچ کردهاند را، مورد پُرسش قرار داده و آن را رد میکند.
برخی انسان شناسان و زبان شناسان اروپایی، برای فرضیه نژادپرستانه خود، که قصد توضیح و توجیه ریشه مشترک و شیوه گسترش زبانهای هند و اروپایی و حتی برتری نژادی برخی اروپاییها را داشتهاست و برای اصالت بخشیدن به این فرضیه خود، نیاز به یک نام اصیل و باستانی داشتهاند و نام آریایی، که ریشه در زبانهای سانسکریت و ایران باستان دارد را، به امانت گرفته و به نوعی مورد سوءاستفاده، قرار دادهاند.
هم زمانی این سوءاستفاده علمی دانشمندان اروپایی در سدههای نوزدهم و بیستم میلادی، با سیاستهای ملی گرایانه وقت و تبلیغات گسترده و آموزش این که؛ ایرانیان ریشه در جمعیتهای آریایی اروپایی دارند، در درازای چندین دهه، این باور نادرست را در ایرانیان پدید آورده که، نزدیک ۴ هزار سال پیش، قبایلی که به زبانهای هند و اروپایی سخن میگفتهاند، از شمال، وارد فلات ایران شده و جایگزین اقوام بومی ایران شدهاند و ما ایرانیان امروزی، دنباله این آریاییهای کوچنده هستیم.
همه ما ایرانیان از آریاییهایی هستیم که از بیش از ۱۰ هزار سال پیش، در این سرزمین (ایران) میزیستهاند و تئوری کوچ اقوامی از اروپای خاوری به ایران (که به نادرست و حتی به عمد توسط شماری از دانشمندان اروپایی نام آریایی بر آنها گذاشته شده) و جایگزینی اقوام بومی توسط آنان، یک فرضیه نادرست و نژادپرستانه وارداتی است.
بنابر یافتههای دکتر اشرفیان، مردمی که ده تا یازده هزار سال پیش در جنوب غربی ایران (خوزستان، بختیاری، کهگیلویه و بویراحمد، فارس و بوشهر) سکونت داشتهاند، از نظر ژنتیکی، نیای همه مردم ایران بودهاند و فرضیه کوچ آریاییها، خارج از فلات ایران، باطل است و ایران، خاستگاه همیشگی ایرانیان آریایی بودهاست.
تپه ماهورها و دامنههای شمال و شمال شرق خوزستان که بخشی از قلمرو قوم لر میباشد، با ارتفاع نسبی ۳۰۰ تا ۱۵۰۰ متر و متوسط بارندگی ۳۰۰ تا ۵۰۰ میلی متر در سال، شرایط مساعدی برای رویش نباتات و کشت غلات فراهم ساختهاست. در محدوده هلال حاصلخیز قرار دارد. همچنین برخی از حیوانات، بویژه بز در کوههای لرستان و بختیاری، اهلی گردید. هنری تی رایت باستان شناس امریکایی در سالهای ۱۹۷۵ و ۱۹۷۶ میلادی، در شمال شرقی خوزستان، در دشت ایذه و دشتگل، به مطالعات باستان شناسی مبادرت نمود و از حیات مستمر و فعال گروههای انسانی در ۶ تا ۷ هزار سال پیش از میلاد، در این مناطق گزارش داد.
در هزاره پنجم تا سوم قبل از میلاد، در دوره مس و دوره سنگ، شاهد ظهور قوم عیلام هستیم، که از کوهها به دشت سرازیر شده و تمدّن تکامل یافتهای را تأسیس نمودند. حدود چهارهزار سال قبل از میلاد مسیح، در سرزمینی که شامل خوزستان، لرستان، پشتکوه و کوههای بختیاری است، حکومت عیلام رشد و تکامل یافت. مردم عیلام، دولت خـود را انشان یا آنزان میخواندند و ظاهراً به زبان آنزانی تکلم میکردند.
بیشترین آثار برجای مانده از دوره عیلامی، در محدوده شهرستان ایذه قرار دارد، که شامل چندین کتیبه به خط میخی و صدها نقش ب*ر*جسته بر روی سنگها، صخرهها و کوهها میشود و به همین علت، باستان شناسان این منطقه را سرزمین سنگ نگارهها، نام نهادهاند. مصنوعات فلزی فراوانی مربوط به عصر آهن؛ شامل: انواع سلاحها، پیکرههای کوچک اندام آدمی، ابزارهای مخصوص اسب، سنجاقها و دهها ابزار و وسیله دیگر، در لرستان کشف شدهاست، که از زندگی گروههای کثیری از انسانها حکایت دارد.
در هزاره دوم قبل از میلاد، اکوم، حکومت کاسیان را در بخش علیای سرچشمههای کارون، در کوههای بختیاری، تأسیس نمود.
از حدود ۷۰۰ سال قبل از میلاد مسیح نیز، آریاییها وارد این منطقه شدند و دولت جدیدی تأسیس نمودند.
رومن گیرشمن، باستان شناس فرانسوی، در کتاب ایران از آغاز تا اسلام، مینویسد:
پارسیان، در حدود ۷۰۰ سال قبل از میلاد، در پارسوماش، در کوههای فرعی سلسله جبال بختیاری در مشرق شوشتر، ناحیه واقع در دو سوی ساحل کارون، نزدیک انحنای بزرگ این شط، پیش از آنکه به سوی جنوب برگردد، مستقر شدند. عیلام دیگر در این زمان آن قدرت را نداشت، که از استقرار آنان در این ناحیه مخالفت کند... چیش پیش پسر و جانشین هخامنش، پیشتر عنوان پادشاه شهر انشان یافته و ناحیه مزبور را تا شمال پارسوماش اشغال کرده بود.
اما با ورود آریاییها به این منطقه، آریاییها تبدیل به قوم غالبی شدند، که فرهنگ و زبان خود را غالب کرده و رواج دادند. محکم ترین دلیل، گویش بختیاری هاست، که امتداد زبان پهلوی رایج، در بین پارسیان قبل از اسلام است. آداب، رسوم و سنن فراوان دیگری نیز، پیوستگی بختیاریها را، با پارسیان روایت میکند. تا جایی که برخی از منابع عقیده دارند که، لرها و بختیاریها، بازماندگان قبیلههای مارافیان و ماسپیان پارسی هستند، که نخستین قبیلههایی بودند که به کوروش پیوستند. شاید هم، بازماندگان قبیله اسه گرته (اسه = سنگ، گرته = غار) باشند، که در کوهستانهای زاگرس و درون غارها زندگی میکردند.
با به قدرت رسیدن کورش بزرگ در پارسوماش و انشان، از پارسوماش تا استان فارس کنونی، به نام پارس نامبردار شد و در دوره اشکانیان به الیمایید تغییر کرد. دوباره در زمان ساسانیان به پارسه تغییر یافت و پس از زوال ساسانیان، در سدههای نخستین اسلام، مورخین تازی همة زاگرس نشینان را کرد نامیدند و منطقه آنها را جبال خواندند...![۹]از سال سیصد هجری قمری به بعد به لر بزرگ مشهور شد و از زمان صفویه به بعد کهگیلویه و بویراحمد، از آن جدا شد و مانده آن به نام بختیاری در جغرافیای ایران نمایان گردید.
دراین باره، دکتر مازیار اشرفیان بناب، که تخصص وی در رشته ژنتیک پزشکی است، میگوید:
بر پایه پژوهشهای ژنتیکی، عموم اقوام و گروههای جمعیتی ایرانی که در ایران امروزی (و حتی فراتر از مرزهای سیاسی کنونی ایران) زندگی میکنند، با اینکه دارای تفاوتهای اندک فرهنگی هستند و حتی گاه به زبانهای گوناگون هم سخن میگویند، دارای ریشه ژنتیکی مشترکی هستند. این ریشه مشترک به جمعیتی اولیه که نزدیک به ۱۰ تا ۱۱هزار سال پیش در بخشهای جنوب باختری فلات ایران ساکن بودهاند، بر میگردد.
بنابر بررسیهای ژنتیکی، ایرانیان با اروپاییها، نه به شوند (علت) کوچ اقوامی از اروپا به ایران (در حدود ۴ هزار سال پیش)، که به شوند کوچ کشاورزان ایرانی به سوی اروپا (در حدود ۱۰ هزار سال پیش) است. اسناد تاریخی و باستان شناسی نشان میدهد که آریاییها اقوامی کوچنده نبودهاند، بلکه از ۱۰ هزار سال پیش، در سرزمین ایران بوده و منشأ بزرگ ترین نوآوریهای انسان مُدرن بودهاند. امروزه شواهد گوناگونی همچون یافتههای باستان شناسی و ژنتیکی، درستی این فرضیه، که اقوامی از سرزمینهای دور اروپایی، به فلات ایران کوچ کردهاند را، مورد پُرسش قرار داده و آن را رد میکند.
برخی انسان شناسان و زبان شناسان اروپایی، برای فرضیه نژادپرستانه خود، که قصد توضیح و توجیه ریشه مشترک و شیوه گسترش زبانهای هند و اروپایی و حتی برتری نژادی برخی اروپاییها را داشتهاست و برای اصالت بخشیدن به این فرضیه خود، نیاز به یک نام اصیل و باستانی داشتهاند و نام آریایی، که ریشه در زبانهای سانسکریت و ایران باستان دارد را، به امانت گرفته و به نوعی مورد سوءاستفاده، قرار دادهاند.
هم زمانی این سوءاستفاده علمی دانشمندان اروپایی در سدههای نوزدهم و بیستم میلادی، با سیاستهای ملی گرایانه وقت و تبلیغات گسترده و آموزش این که؛ ایرانیان ریشه در جمعیتهای آریایی اروپایی دارند، در درازای چندین دهه، این باور نادرست را در ایرانیان پدید آورده که، نزدیک ۴ هزار سال پیش، قبایلی که به زبانهای هند و اروپایی سخن میگفتهاند، از شمال، وارد فلات ایران شده و جایگزین اقوام بومی ایران شدهاند و ما ایرانیان امروزی، دنباله این آریاییهای کوچنده هستیم.
همه ما ایرانیان از آریاییهایی هستیم که از بیش از ۱۰ هزار سال پیش، در این سرزمین (ایران) میزیستهاند و تئوری کوچ اقوامی از اروپای خاوری به ایران (که به نادرست و حتی به عمد توسط شماری از دانشمندان اروپایی نام آریایی بر آنها گذاشته شده) و جایگزینی اقوام بومی توسط آنان، یک فرضیه نادرست و نژادپرستانه وارداتی است.
بنابر یافتههای دکتر اشرفیان، مردمی که ده تا یازده هزار سال پیش در جنوب غربی ایران (خوزستان، بختیاری، کهگیلویه و بویراحمد، فارس و بوشهر) سکونت داشتهاند، از نظر ژنتیکی، نیای همه مردم ایران بودهاند و فرضیه کوچ آریاییها، خارج از فلات ایران، باطل است و ایران، خاستگاه همیشگی ایرانیان آریایی بودهاست.