بدون آشنایی با اندیشه و تفکر فلسفی یک ملّت، نمیتوان به درستی نسبت خود را با آن فرهنگ و تمدّن دریافت. غلبه و تهاجم فرهنگی زمانی بستر مناسب خود را پیدا میکند که انسانها به ظواهر تمدّنهای دیگران بسنده کرده، از اندیشه و تفکر در اعماق مبانی فکری و فلسفی آنها غفلت نمایند. به عبارت دیگر، غلبه ظاهربینی و ظاهراندیشی، دل آدمیان را به پوسته و قشر ظاهری تمدّن ملل دیگر مشغول کرده و فرصت نفوذ به لایههای زیرین و مبانی اعتقادی و فکری آن فرهنگ را سلب میکند. نکته اساسی در همین جا نهفته است؛ زیرا موفقیت عمده غرب و اندیشه غربگرایی در نتیجه غفلت و بیتوجهی و نگرش سطحی دیگران به آن فرهنگ است. غرب از تمدّنهایی که مبانی فکری و فلسفی آنان را به زیر سؤال برده و فرهنگ غربی را به چالش جدی وادار کند در هراس است. به همین دلیل، فرصت بروز و ظهور تفکرات مقابل را نمیدهد و با هزاران دسیسه و نیرنگ به مقابله با آنان برمی خیزد.
به جرات میتوان ادعا کرد، انقلاب اسلامی ایران سرآغاز رویارویی واقعی و جدی تمدن و فرهنگ اسلامی در برابر تفکر غربی است. با شروع انقلاب اسلامی تیغ تیز نقد و بررسی تفکر اسلامی متوجه مبانی فکری و فلسفی غرب شده است؛ چیزی که غرب به شدت از آن گریزان بوده و تلاش میکند ملل دیگر را به ظواهر مشغول نماید. بنابراین، حیات حقیقی ما در این است که مبانی فکری غرب را بررسی کرده و با آگاهی از معتقدات آنان، از غوطهور شدن در ظاهربینی نجات یابیم.
به جرات میتوان ادعا کرد، انقلاب اسلامی ایران سرآغاز رویارویی واقعی و جدی تمدن و فرهنگ اسلامی در برابر تفکر غربی است. با شروع انقلاب اسلامی تیغ تیز نقد و بررسی تفکر اسلامی متوجه مبانی فکری و فلسفی غرب شده است؛ چیزی که غرب به شدت از آن گریزان بوده و تلاش میکند ملل دیگر را به ظواهر مشغول نماید. بنابراین، حیات حقیقی ما در این است که مبانی فکری غرب را بررسی کرده و با آگاهی از معتقدات آنان، از غوطهور شدن در ظاهربینی نجات یابیم.