• خرید مجموعه داستان های درماندگان ژانر تراژدی و اجتماعی به قلم احمد آذربخش برای خرید کلیک کنید
  • دیو، دیو است؛ انسان، انسان. هاله‌های خاکستری از میان می‌روند؛ این‌جا یا فرشته‌ای و یا شیطان. رمان دیوهای بیگانه اثر آیناز تابش کلیک کنید
  • رمان ققنوس آتش به قلم مونا ژانر تخیلی، مافیایی/جنایی، اجتماعی، عاشقانه کلیک کنید

نتایح جستجو

ساعت تک رمان

  1. TATA

    اطلاعیه تاپیک جامع اعلام پایان رمان

    سلام شب و روزتون خوش اعلام پایان جلد دوم رمان دامگستران https://forums.taakroman.ir/threads/14332/
  2. TATA

    کامل شده دامگستران (بازگشت تاریکی)‌ | TATA کاربر تک رمان

    چشم‌های خاکستری جولی به اتومبیل کلاسیک بنز که در ن*زد*یک*ی در عمارت پارک شد، خیره ماند. با چهره‌ای کنجکاوانه از روی نیمکت حیاط بلند شد و با گام‌هایی نه چندان کوتاه، سمت خودرو سیاه رنگ روانه شد. شال روی شانه‌هایش را مرتب کرد و با کنجکاوی به مردی که از خودرو پیاده شد چشم دوخت. در همین حین کلاغ‌ها در...
  3. TATA

    کامل شده دامگستران (بازگشت تاریکی)‌ | TATA کاربر تک رمان

    همه‌چیز خیلی آرومه؛ شاید آرامش قبل از طوفان باشه. همه از اون شب به بعد عجیب رفتار می‌کنند. کل اداره پلیس دنبال لیام بودند؛ اما وقتی که جو با ناامیدی داشته به خونه می‌رفته، لیام در رو براش باز می‌کنه. بله، لیام پیدا شده بود؛ اما خیلی عجیب شده. حتی از آدرین هم کناره‌گیری می‌کنه، درست و حسابی نمیاد...
  4. TATA

    کامل شده دامگستران (بازگشت تاریکی)‌ | TATA کاربر تک رمان

    مونیکا نفس‌زنان به او خیره شد و مت با دیدن خنجر چوبی داخل قفسه‌ی س*ی*نه‌اش با ناباوری و لرزش شدیدی که تمام وجودش را فرا گرفته بود نالید: - اوه نه، اوه نه! او با اضطراب چوب را از ب*دن مونیکا بیرون کشید. کلارا دیدگان پر از اشکش را سمت آن‌ها سوق داد و با دیدن وضعیت پیش رو به‌سرعت سمتشان آمد. با دیدن...
  5. TATA

    کامل شده دامگستران (بازگشت تاریکی)‌ | TATA کاربر تک رمان

    - ولش کن. دیان به آرامی برگشت. با دیدن او آرام گرفت. کاترین قدرتی برای ایستادن روی پاهایش را نداشت که با بی‌حالی، خیره به او گفت: - هرکاری بخوای می‌کنم؛ فقط بذار برن. دیان با بی‌خیالی شانه‌هایش را بالا انداخت و با حالت خشنودی گفت: - قبوله. او با قدرت مونیکا را همانند عروسک پارچه‌ای به گوشه‌ای...
  6. TATA

    کامل شده دامگستران (بازگشت تاریکی)‌ | TATA کاربر تک رمان

    دیان با تعجب تکیه‌اش را از میز برداشت و گفت: - اوه، فکر کنم اون راهب‌های عجوزه حسابی ذهنت رو پودر کردند. چندسال گذشته؟ صد؟ دویست؟ او با چهره‌ی منکر‌کننده و نگاه عمیق یخی‌اش، ادامه داد. - نه، بیش‌تر از این حرف‌هاست. سابین گیج‌تر از قبل به نظر می‌رسید. دیان از میز فاصله گرفت و درحالی که دور شکارچی...
  7. TATA

    کامل شده دامگستران (بازگشت تاریکی)‌ | TATA کاربر تک رمان

    کاترین با گنگی به او خیره شده بود و حتی کلمه‌ای از حرف‌هایش را درک نمی‌کرد. تنها چیزی که افکارش را فرا گرفته بود این بود که از دست این موجود روانی و خیال‌باف رها شود. در همین حین کلارا و مونیکا با احتیاط از پله‌های مارپیچ بالا آمدند و مردانی را داخل سالن می‌دیدند. یکی از آن‌ها با شنیدن صدای...
  8. TATA

    کامل شده دامگستران (بازگشت تاریکی)‌ | TATA کاربر تک رمان

    مت و سابین از پشت کلارا بیرون آمدند و خون‌آشام درحالی که به پله‌های طویل رصدخانه‌ای که در تاریکی شب فرو رفته بود خیره شدند. - حتی نگهبان‌های رصدخانه هم نبود. اوضاع مشکوکه. این نشون میده که جای درستی اومدیم و ممکنه که کاترین این‌جا باشه. مت مخفیانه همچون سایه‌ای سیاه، کنارشان ظاهر شد. همه با...
  9. TATA

    کامل شده دامگستران (بازگشت تاریکی)‌ | TATA کاربر تک رمان

    نگاه‌های کلارا طوری بود که گویی برای جنگی عظیم آماده شده است و دیگر راه برگشتی نخواهد داشت. با چشم‌های منجمد مهربانش به نینا که با ناراحتی به او چشم دوخته بود؛ نگاه کرد. دستش را به موهای سرخ نینا کشید و با انگشت‌های باریکش طوری آن‌ها را لمس می‌کرد که در هوا به ر*ق*ص در آمده بودند. چشم‌های نینا از...
  10. TATA

    کامل شده دامگستران (بازگشت تاریکی)‌ | TATA کاربر تک رمان

    لیام هراسان به سرعت خودش را نگه داشت و به دختر که با چشمانی خیس به او خیره شده و ملتمسانه از او کمک می‌خواهد؛ خیره شد. او با وحشت به پشت سر دختر که پیکری عظیم‌الجثه در تاریکی درحال نزدیک شدن به آن‌ها بود خیره شد. شجاعتی لحظه‌ای در دل او طنین‌انداز شد و به سرعت سمت دختر دوید و دستش را سمت او دراز...
بالا