_دلنوشته: احساس ماورایی_
امشب از قاب پنجره ی مبهم احساس،وسعت نگاهم را به زلال ماورای جاری ،آسمان شب می سپارم...
و من که از جاری اشکهای مبهوت دلتنگی، تحیُر تپشهای قلبم را عبث می پندارم!!!
ناگاه تصویر درختان فرشته خوی رقصان در باد،اشکهای حزین تنهایی ام را لالایی وار ،آرام می نوازد...
و چه زیباست...