خوش آمدید!

با عضویت در انجمن تک رمان از مزایای(چاپ کتاب،منتشر کردن رمان و...به صورت رایگان، خدمات ویراستاری، نقد و...)بهرمند شوید. با ما بهترین‌ها را تجربه کنید.☆

همین حالا عضویتت رو قطعی کن!

ساعت تک رمان

  1. علی خسروشاهی

    درحال تایپ خاکستر های امید| علی برادر خدام خسروشاهی نویسنده انجمن تک رمان

    ...اتفاقی نیفتد. مهرانا دستش را محکم‌تر گرفت، انگار که حتی در این تاریکی، حتی بدون دیدن، می‌توانست چهره‌ی مضطرب رادین را حس کند. - رادین، اگه اتفاقی بیفته... . - هیچی نمی‌شه، من هستم. اما خود رادین هم نمی‌دانست که چقدر می‌تواند سر قولش بماند. #علی_برادر_خدام_خسروشاهی #خاکستر_های_امید...
  2. علی خسروشاهی

    درحال تایپ خاکستر های امید| علی برادر خدام خسروشاهی نویسنده انجمن تک رمان

    ...چیزی جز اعتماد به رادین نبود. آن‌ها همچنان در مسیرشان پیش می‌رفتند. هر قدمی که برمی‌داشتند، به نظر می‌رسید که جهان بیشتر از قبل به آنها پشت کرده باشد؛ اما رادین هرگز دست از دست مهرانا برنداشت، او نمی‌توانست بگذارد او دوباره تنها بماند. #علی_برادر_خدام_خسروشاهی #خاکستر_های_امید #انجمن_تک_رمان
  3. علی خسروشاهی

    درحال تایپ خاکستر های امید| علی برادر خدام خسروشاهی نویسنده انجمن تک رمان

    ...- باشه، بریم. رادین ایستاد، دستش را دراز کرد و انگشتان مهرانا آرام در میان دستانش جای گرفتند. لمس دست‌های او، مانند نوری کوچک در دل تاریکی بود؛ نوری که شاید راهی به سوی رهایی پیدا کند، یا شاید هم تنها شعله‌ای باشد که در طوفان خاموش می‌شود. #علی_برادر_خدام_خسروشاهی #خاکستر_های_امید...
بالا