خوش آمدید!

با عضویت در انجمن تک رمان از مزایای(چاپ کتاب،منتشر کردن رمان و...به صورت رایگان، خدمات ویراستاری، نقد و...)بهرمند شوید. با ما بهترین‌ها را تجربه کنید.☆

همین حالا عضویتت رو قطعی کن!
  • 🌱فراخوان جذب ناظر تایید ( همراه با آموزش ) کلیک کنید

ساعت تک رمان

  1. Aygunu

    فعال دختری نامرئی در کلبه‌ی تاریک|فاطمه رسولی کاربر انجمن تک رمان

    ...بزرگ رو رسمی اعلام می‌کنم. اون‌موقع هر دومون در حالی که دست‌های هم‌دیگه رو گرفته بودیم قول دادیم. - تا زمانی که مرگ از هم جدامون نکنه باهم هستیم، کنار هم تمام سختی‌های زندگی رو سپری می‌کنیم و لحظه‌های خوبی رو برای هم می‌سازیم. «پایان فصل۱» #انجمن_تک_رمان #فاطمه_رسولی #دختر_نامرئی_در_کلبه‌ی_تاریک
  2. Aygunu

    فعال دختری نامرئی در کلبه‌ی تاریک|فاطمه رسولی کاربر انجمن تک رمان

    ...خدای سرنوشت. رنگی که بیشتر از همه‌ی رنگ‌ها تو چشم بود، قهوه‌ای بود. نفس زنان و با صدای گرفته گفتم: - میشه من رو کمک کنید؟! خدای علم، این دختر اسمش سیلویاست. می‌خوام تمام علمی که اون داره رو به من هم بدین، همه‌ی اون خاطرات، استعداد‌ها... . #دختر_نامرئی_در_کلبه‌ی_تاریک #فاطمه_رسولی #انجمن_تک_رمان
  3. Aygunu

    فعال دختری نامرئی در کلبه‌ی تاریک|فاطمه رسولی کاربر انجمن تک رمان

    ...این کار رو کنم؟ من نمی‌خوام زندگی فرد دیگه‌ای رو ازش بگیرم. - نمی‌تونم! - پس برگرد، قید پابلو رو هم بزن. -راه دیگه‌ای به ذهنت نرسید؟ کمی مکث کرد. پرسید. - چرا این‌قدر این کار برات سخته؟ - نمی‌خوام زندگی کسی رو بگیرم، این کار درست نیست. #دختر_نامرئی_در_کلبه‌ی_تاریک #فاطمه_رسولی #انجمن_تک_رمان
  4. Aygunu

    فعال دختری نامرئی در کلبه‌ی تاریک|فاطمه رسولی کاربر انجمن تک رمان

    ...حرف این‌همه خنده دار بود؟ داشت من رو مسخره می‌کرد؟ به نظرم این درست نباشه که با دیدن من از خوش‌حالی خندیده باشه. - حرفی که زدم خنده‌دار بود؟ خنده از ل*ب‌هاش محو شد و هم‌چون گرگ به چشم‌هام خیره شد. حس طعمه‌ای که هر لحظه ممکنه شکار بشه رو داشتم. #فاطمه_رسولی #دختر_نامرئی_در_کلبه‌ی_تاریک...
  5. Aygunu

    فعال دختری نامرئی در کلبه‌ی تاریک|فاطمه رسولی کاربر انجمن تک رمان

    ...تنهاست، به نظرم باید من رو ببینه! می‌خوام کنارش باشم، می‌خوام به عنوان همسر پابلو کنارش باشم. حرف‌هایی که اون موقع با خودم می‌زدم، باعث شدن خودم رو جمع و جور کردم و تصمیمی که منجر به عوض شدن سرنوشتم شد رو گرفتم. پابلو باید من رو می‌دید! #انجمن_تک_رمان #دختر_نامرئی_در_کلبه‌ی_تاریک #فاطمه_رسولی
  6. Aygunu

    فعال دختری نامرئی در کلبه‌ی تاریک|فاطمه رسولی کاربر انجمن تک رمان

    ...رو تعریف کنی. *** اون شب وقتی از زیر زمین به اتاق رفتیم، پابلویی روی تخت سفید و نرم وجود نداشت. با دلهره‌ی عجیبی خودم رو به سالن رسوندم. آریس دنبال من دوید و خودش رو به من رسوند. - پابلو کجاست؟ - آفریدا، حتی من هم نمی‌دونم چرا اون الان نیست! #فاطمه_رسولی #دختر_نامرئی_در_کلبه‌ی_تاریک...
  7. Aygunu

    فعال دختری نامرئی در کلبه‌ی تاریک|فاطمه رسولی کاربر انجمن تک رمان

    ...اومد و من رو در آ*غ*و*ش کشید‌. به گفته‌ی خودش بعد از اون دیگه هیچ‌وقت در حضور من به سمت تیارا نرفت. واقعاً ازدواجش جعلی بود؛ ولی حس می‌کردم که همه‌ی این‌ها زیر سر تیارا بود. شاید اون یادش می‌داد! چون رفتار دارا خیلی فرق کرده بود و بهتر شده بود. #انجمن_تک_رمان #دختر_نامرئی_در_کلبه‌ی_تاریک...
بالا