خوش آمدید!

با عضویت در انجمن تک رمان از مزایای(چاپ کتاب،منتشر کردن رمان و...به صورت رایگان، خدمات ویراستاری، نقد و...)بهرمند شوید. با ما بهترین‌ها را تجربه کنید.☆

همین حالا عضویتت رو قطعی کن!

ساعت تک رمان

  1. Aygunu

    درحال تایپ دختری نامرئی در کلبه‌ی تاریک|فاطمه رسولی کاربر انجمن تک رمان

    ...که می‌تونن بکنن، در آوردن چشم‌هاته! - محافظت اصلاً می‌تونه من رو ببینه؟ - آره اون یک خون‌آشام هست و انسان نیست. - اصلاً قابل اعتماده؟ -سال هاست که بهم خدمت کرده، قطعاً قابل اعتماده. من قبول کردم تا با اون محافظ مورد اعتماد آریس برم. #رمان_دختری_نامرئی_در_کلبه‌ی_تاریک #فاطمه_رسولی #انجمن_تک_رمان
  2. Aygunu

    درحال تایپ دختری نامرئی در کلبه‌ی تاریک|فاطمه رسولی کاربر انجمن تک رمان

    ...و رفت‌. من پتو رو کشیده بودم سرم و روی اون تخت دو نفره گریه می‌کردم‌. پابلو چیزی بود که هر روزم رو با رویای داشتنش سپری می‌کردم. رویایی که توش اون من رو می‌دید و بهم لبخند می‌زد. رویایی که توش تک‌تک لحظه‌های زندگیم رو باهاش می‌گذروندم. #رمان_دختری_نامرئی_در_کلبه‌ی_تاریک #انجمن_تک_رمان...
  3. Aygunu

    درحال تایپ دختری نامرئی در کلبه‌ی تاریک|فاطمه رسولی کاربر انجمن تک رمان

    ...و می‌لرزید. نشسته بود روی صندلی و زمزمه می‌کرد: - من با قدرت رنگ بنفش نفر اول شدم. تو این پنجاه سال اخیر بی‌سابقه بوده که کسی با قدرت رنگ آبی دیده بشه. اون پسر من‌ رو کنجکاو می‌کنه! می‌خوام اون‌ رو داشته باشم. پس به زودی به دستش میارم. #فاطمه_رسولی #انجمن_تک_رمان...
  4. Aygunu

    درحال تایپ دختری نامرئی در کلبه‌ی تاریک|فاطمه رسولی کاربر انجمن تک رمان

    ...من که کاری براش نکردم!» آریس گفت: - جناب پابلو! نباید یک توضیح کوتاهی به من بدین؟ پابلو گفت: - ممنون که این‌قدر مهربون و خوبی. این رو بدون که من واقعاً دوستت دارم. همین! آریس تعجب کرد و گفت: - این چیزیه که به‌خاطرش اومدی؟ گفت: - نه. #فاطمه_رسولی #انجمن_تک_رمان #رمان_دختری_نامرئی_در_کلبه‌ی_تاریک
  5. Aygunu

    درحال تایپ دختری نامرئی در کلبه‌ی تاریک|فاطمه رسولی کاربر انجمن تک رمان

    ...اهریمن شروره؟ یا این‌که برای یک اهریمن قدرتمند شرورتر کار می‌کنه؟ به سمتش دویدم، من سرعتم رو به باد رسوندم و اون سرعتش به اندازه برق سریع شد. در نهایت توی جنگل گمش کردم. داد زدم: - تو کی هستی؟ این‌جا چی‌کار می‌کنی؟ و دنبال چی می‌گردی؟ #رمان_دختری_نامرئی_در_کلبه‌ی_تاریک #انجمن_تک_رمان...
  6. Aygunu

    درحال تایپ دختری نامرئی در کلبه‌ی تاریک|فاطمه رسولی کاربر انجمن تک رمان

    ...بار رو چون چاره‌ای نداشتم قبول کردم. آریس یک پارچه سفید از جیبش در آورد و با اون چشم‌های من رو بست و گفت: - اگه اون‌ها بفهمن که چشمات چه‌قدر خاصه،اونوقت چشم‌هات رو از دست میدی! پس تظاهر کن که نابینا هستی. اون دست من رو گرفت و رفتیم. #رمان_دختری_نامرئی_در_کلبه‌ی_تاریک #انجمن_تک_رمان #فاطمه_رسولی
  7. Aygunu

    گفتگو آزاد گفتمان رمان دختر نامرئی در کلبه‌ی تاریک | فاطمه رسولی کاربر انجمن تک رمان

    ...که اون نمی‌تونه ببینتش و توی دنیا و زندگی اون پسر هیچ نقشی نداره؟ داستان از جایی شروع میشه که اون تصمیم می‌گیره زادگاه خودش رو ترک کنه تا از کسی که دوستش داره محافظت کنه... . https://forums.taakroman.ir/threads/30403/#post-240871 #رمان_دختری_نامرئی_در_کلبه‌ی_تاریک #اثر_فاطمه_رسولی #انجمن_تک_رمان
  8. Aygunu

    درحال تایپ دختری نامرئی در کلبه‌ی تاریک|فاطمه رسولی کاربر انجمن تک رمان

    ...بهش وارد کردم و اون دیگه سرما رو احساس نمی‌کرد. درنهایت شب تمرینش تموم شد و رفت دم درب زیر سایه‌بان کنار درب وایساد، درب رو کوبید تا استادش درب رو باز کنه و من نیروی گرما رو بهش وارد می‌کردم تا سرما رو متوجه نشه و استاد درب رو باز کرد. #رمان_دختری_نامرئی_در_کلبه‌ی_تاریک #انجمن_تک_رمان...
  9. Aygunu

    درحال تایپ دختری نامرئی در کلبه‌ی تاریک|فاطمه رسولی کاربر انجمن تک رمان

    ...مکالمه هنگام شب پدر پابلو به خونه برگشت و سریع به اتاق نامادری رفت و درب رو باز کرد. نامادری روی تخت نشسته بود. تعجب کردش و از جاش بلند شد و گفت: - چی شما رو به این سمت کشونده؟ نکنه متوجه شدید که من بی‌گناهم و اومدین تا عذرخواهی کنید؟ #فاطمه_رسولی #انجمن_تک_رمان...
  10. Aygunu

    درحال تایپ دختری نامرئی در کلبه‌ی تاریک|فاطمه رسولی کاربر انجمن تک رمان

    ...کنارم گذشت. پس یعنی پابلو هنوز زنده‌ست، باید چکش کنم؟ و دستم رو روی پیشونی سرد و یخی پابلو گذاشتم و نور عمیقی به سرش تابوندم. متوجه شدم که زنده‌ست؛ ولی زیاد وقت برای نجاتش ندارم. اون بین هشت تا ده دقیقه‌ی دیگه جون خودش رو از دست میده. #فاطمه_رسولی #انجمن_تک_رمان...
بالا