خوش آمدید!

با عضویت در انجمن تک رمان از مزایای(چاپ کتاب،منتشر کردن رمان و...به صورت رایگان، خدمات ویراستاری، نقد و...)بهرمند شوید. با ما بهترین‌ها را تجربه کنید.☆

همین حالا عضویتت رو قطعی کن!
  • انجمن بدون تغییر موضوع و محتوا به فروش می رسد (بعد از خرید باید همین روال رو ادامه بدید) در صورت توافق انتشارات نیز واگذار می شود. برای خرید به آیدی @zahra_jim80 در تلگرام و ایتا پیام بدید

ساعت تک رمان

  1. Aygunu

    درحال تایپ دختری نامرئی در کلبه‌ی تاریک|فاطمه رسولی کاربر انجمن تک رمان

    ...شدن اهریمن‌های مخفی میشد از دستش درآورد و به سمت پابلو دوید تا اسپری کنه و محافظش لوکاس شمشیرش رو که مخصوص کشتن اهریمن‌ها بود از قلاف درآورد تا با دیده شدن ما بهمون حمله کنه‌؛ ولی من راجع به قدرت اسپری و اون شمشیر هیچ اطلاعی نداشتم. #فاطمه_رسولی #رمان_دختری_نامرئی_در_کلبه‌ی_تاریک #انجمن_تک_رمان
  2. Aygunu

    درحال تایپ دختری نامرئی در کلبه‌ی تاریک|فاطمه رسولی کاربر انجمن تک رمان

    ...چه‌قدر می‌تونی براش خوب باشی، از له کردن سنگ‌های زیر پاش هم براش بی‌اهمیت تره. من و سیلور بی‌توجه به حرف‌های آریس به اتاق پابلو تلپورت کردیم. اما پابلو روی تختش نبود، انرژی اون هیچ‌جای عمارت احساس نمی‌شد. ترس و وحشت به قلبم هجوم آورد. #انجمن_تک_رمان #رمان_دختری_نامرئی_در_کلبه‌ی_تاریک...
  3. Aygunu

    درحال تایپ دختری نامرئی در کلبه‌ی تاریک|فاطمه رسولی کاربر انجمن تک رمان

    ...که از پابلو به عنوان طعمه استفاده کنی. بالاخره نقشمون رو کشیدیم. سیلور یک نامه به آریس فرستاد. محتوای نامه این بود که توی کلبه قراره چیز مهمی رو که راجع به آفریدا نمی‌دونه رو بهش بگه، از اون‌جایی که آریس ذهن کنجکاوی داشت قطعاً می‌اومد. #فاطمه_رسولی #رمان_دختری_نامرئی_در_کلبه‌ی_تاریک...
  4. Aygunu

    درحال تایپ دختری نامرئی در کلبه‌ی تاریک|فاطمه رسولی کاربر انجمن تک رمان

    ...بم و مخملی گفت: - مگه چیزی هست که من ازش خبر نداشته باشم! راست می‌گفت، اون همه چیز رو می‌دونست! - می‌دونستی؟ نه! می‌دونستی همه چیز زیر سر سیلویاست! ولی هیچ‌چیز نگفتی؟ - می‌دونستم! حس انزجار باعث شد تا بیشتر عصبانی بشم، پس فریاد زدم. #انجمن_تک_رمان #رمان_دختری_نامرئی_در_کلبه‌ی_تاریک #فاطمه_رسولی
  5. Aygunu

    درحال تایپ دختری نامرئی در کلبه‌ی تاریک|فاطمه رسولی کاربر انجمن تک رمان

    ...رو پیدا کنم. بعد از تلپورت کردنم درست وقتی که چشم‌هام رو باز کردم، اتاقی باشکوه که لوستر زیبایی داشت و تخت سفید بزرگش به اندازه‌ی قد بلند اون ساخته شده بود. خاک بر سرم! این‌جا اتاق خواب آریس بود. چه‌جوری باید از این‌جا فرار می‌کردم؟ #فاطمه_رسولی #رمان_دختری_نامرئی_در_کلبه‌ی_تاریک #انجمن_تک_رمان
  6. Aygunu

    درحال تایپ دختری نامرئی در کلبه‌ی تاریک|فاطمه رسولی کاربر انجمن تک رمان

    ...میزد رو می‌شنیدم. احساساتم دوباره برانگیخته شده بود. اون پابلو بود. کسی که سال‌هاست من رو درگیر خودش کرده. پابلو سرش رو بر روی میز سفید اتاقش گذاشته بود. بهش نزدیک شدم تا خیره نگاهش کنم؛ ولی چیزی که دیدم من رو حیرت زده کرد! برای چی؟ #انجمن_تک_رمان #رمان_دختری_نامرئی_در_کلبه‌ی_تاریک #فاطمه_رسولی
  7. Aygunu

    درحال تایپ دختری نامرئی در کلبه‌ی تاریک|فاطمه رسولی کاربر انجمن تک رمان

    ...زمین افتاده نگاه می‌کنن. آریس از روی صندلی‌ که بهش تکیه داده بود بلند شد و گفت: - باز هم؟ نمی‌دونم این چندمین باره که خیلی غیر منتظره آدم‌ها به قتل می‌رسن! ذهن آشفته و کنجکاو آریس واقعاً دوست داشت بدونه این اتفاق‌ها از کجا نشأت گرفتن. #فاطمه_رسولی #رمان_دختری_نامرئی_در_کلبه‌ی_تاریک #انجمن_تک_رمان
  8. Aygunu

    درحال تایپ دختری نامرئی در کلبه‌ی تاریک|فاطمه رسولی کاربر انجمن تک رمان

    ...قراره چی‌کار کنه؟ - شاید خودکشی کنه. با گفتن این حرف‌ها صدای خنده‌هاشون بلند شد. آخه چرا باید برای دیدن درد کشیدن یک نفر خوش‌حال باشن؟ سیاهی توی چشم‌هام رفت، تو اون لحظه در حدی عصبانی بودم که دست‌هام می‌لرزید و قلبم به تپش افتاده بود. #رمان_دختری_نامرئی_در_کلبه‌ی_تاریک #انجمن_تک_رمان...
  9. Aygunu

    درحال تایپ دختری نامرئی در کلبه‌ی تاریک|فاطمه رسولی کاربر انجمن تک رمان

    ...من و سیلور هم مشغول صحبت کردن و خندیدن با صدای بلند شدیم. هنگام شستن ظرف‌ها، آپولو به آریس گفت: - رقیبت که پابلو بود رو از دست دادی و این خوب بود؛ ولی الان یک رقیب سرسخت‌تر داری. - برعکس پابلو، آفریدا اصلاً علاقه‌ای به سیلور نداره. #فاطمه_رسولی #انجمن_تک_رمان #رمان_دختری_نامرئی_در_کلبه‌ی_تاریک
  10. Aygunu

    درحال تایپ دختری نامرئی در کلبه‌ی تاریک|فاطمه رسولی کاربر انجمن تک رمان

    ...بود و آپولو چهار تا تشک رو توی کلبه کنار هم پهن کرده بود. سیلور و آریس وارد کلبه میشن. آریس میگه: - چرا جای آفریدا رو با ما انداختی؟ نمی‌تونم از این بی احترامی‌ که کردی بگذرم، اون یک دختره، بعد تو اومدی رسماً جاش رو کنار ما انداختی؟ #رمان_دختری_نامرئی_در_کلبه‌ی_تاریک #انجمن_تک_رمان #فاطمه_رسولی
بالا