Usage for hash tag: دیوار

ساعت تک رمان

  1. .Sarina.

    کامل شده داستانک دیوار|سارینا الماسی کابر انجمن تک رمان

    می‌خواند بدون آن که بداند شاهزاده از پشت دیوارهای بلند عمارت می‌گذرد. با شنیدن صدای دخترک، دستش را برای ایستادن بالا برد و با دل و جان به صدای دلنشین آواز گوش سپرد. هیچ گاه باورش نمی‌شد که با شنیدن یک صدا، حتی بدون آن که صاحب آن صدا را ببیند؛ اینگونه مجذوب شود و هر شب و هر روز پشت آن دیوار...
  2. .Sarina.

    کامل شده داستانک دیوار|سارینا الماسی کابر انجمن تک رمان

    ...بودند. خبر گم شدن شاهزاده‌ی کشور، گوش به گوش می‌پیچید و همه باخبر می‌شدند؛ البته به جز او، تک دختر ژنرال که از نگاه مردمان دوری می‌کرد و درون دیوارهای بلند عمارت، به اسارت درآمده بود. شنل خونین رنگش را بر روی دوشش انداخته بود و دانه‌های برف را تماشا می‌کرد. دستش را زیر این دانه‌های سپید رنگ...
بالا