...بودند. خبر گم شدن شاهزادهی کشور، گوش به گوش میپیچید و همه باخبر میشدند؛ البته به جز او، تک دختر ژنرال که از نگاه مردمان دوری میکرد و درون دیوارهای بلند عمارت، به اسارت درآمده بود.
شنل خونین رنگش را بر روی دوشش انداخته بود و دانههای برف را تماشا میکرد.
دستش را زیر این دانههای سپید رنگ...