...بوده، اومده خودش رو خالی کنه؛ قضیه تموم شد. کشش نده.
علی پشت گ*ردنش را میخاراند و میگوید:
- چی بگم؟ حق با توئه. من هم زیادی پلیسیش کردم.
حسین به وسایل جا مانده اشاره میکند.
- جمع کن بریم، دیر شد. همه توی رستوران منتظرن، زشته دیر برسیم.
#انجمن_تک_رمان
#رمان_کایان
#اثر_mahva
#ژانر_عاشقانه_معمای