• مصاحبه اختصاصی رمان کاراکال میگل سانچز کلیک کنید

ساعت تک رمان

  1. mahva

    درحال تایپ رمان کایان| mahva کاربر انجمن تک رمان

    پارت_۳ پدرش نگران می‌پرسد: - بیمارستان چرا؟ اتفاقی افتاده؟ «نمی‌دانم» را ل*ب می‌زند. - اینا که به آدم راستش و نمیگن. می‌گفت قلبم مشکل داشت، الانم خوبم، مرخص شدم. دیشب محسن بردتش بیمارستان، قرار بوده صبح بره دنبالش که نرفته. مادرش با دستپاچگی می‌پرسد: - یعنی دیشب با حاجی بوده! خدا رو شکر پس حالش...
  2. mahva

    درحال تایپ رمان کایان| mahva کاربر انجمن تک رمان

    ...حالش بد شده، بستریش کرده بودن. ‌فکر می‌کردم از محسن خبر داره، اما اونم بی‌خبر بود! #انجمن_تک_رمان #رمان_کایان #نویسنده_mahva #ژانر:عاشقانه_معمایی پارت_۲ به طرف اتاق گام برمی‌دارد. قبل از این که پله‌های ایوان را بالا برود، تلفنش زنگ می‌خورد. اسم‌ علی روی صفحه نقش می‌بندد. آیکون سبز را لمس...
  3. mahva

    درحال تایپ رمان کایان| mahva کاربر انجمن تک رمان

    ...می‌کنم... ان‌شاءالله که حالش خوبه نگران نباشید. حسین که کمی آرامش پیدا کرده با خوشحالی می‌گوید: - خدا عمرتون بده حاجی؛ من منتظر خبر می‌مونم. فعلا یا علی... . حاج یونس با لحنی که خستگی در آن مشهود بود، می‌گوید: - به سلامت بابا جان. #انجمن_تک_رمان #رمان_کایان #نویسنده_mahva #ژانر:عاشقانه_معمایی
بالا