خوش آمدید!

با عضویت در انجمن تک رمان از مزایای(چاپ کتاب،منتشر کردن رمان و...به صورت رایگان، خدمات ویراستاری، نقد و...)بهرمند شوید. با ما بهترین‌ها را تجربه کنید.☆

همین حالا عضویتت رو قطعی کن!
  • انجمن بدون تغییر موضوع و محتوا به فروش می رسد (بعد از خرید باید همین روال رو ادامه بدید) در صورت توافق انتشارات نیز واگذار می شود. برای خرید به آیدی @zahra_jim80 در تلگرام و ایتا پیام بدید

ساعت تک رمان

  1. mahva

    درحال تایپ رمان کایان| mahva کاربر انجمن تک رمان

    ...بیار که بفهمم چرا دختر به این خوبی رو نمی‌خوای؟ - دلیل منطقی؟ شما چقدر این دختر خانم رو می‌شناسید؟ باباش کیه؟ مامانش کیه؟ قبلاً کجا زندگی می‌کرده؟ اسم و رسم و شهرتش چیه؟ کجا درس خونده؟ با کیا رفت و آمد داشته؟ جواب این‌ها رو می‌دانید؟ #انجمن_تک_رمان #رمان_کایان #اثر_mahva #ژانر:عاشقانه_معمایی
  2. mahva

    درحال تایپ رمان کایان| mahva کاربر انجمن تک رمان

    ...تعجب می‌کنم خانم حاج‌آقا محمدی اینجا رو از کجا بلد بوده؟ این همه راه از اونجا می‌اومده اینجا لباس سفارش می داده؟ مگه توی اون محل خیاط پیدا نمیشه؟ علی سر تکان می‌دهد. - والا چی بگم؟ خدا می‌دونه. شاید آشنایی این اطراف داره. بریم پسر دیر شد. #انجمن_تک_رمان #رمان_کایان #اثر_mahva...
  3. mahva

    درحال تایپ رمان کایان| mahva کاربر انجمن تک رمان

    ...- بهتره بقیه‌ی بسته‌ها رو بار ماشین‌ها کنیم تا ببرند. حسین سری تکان می‌دهد و از جا بلند می‌شود. رو به مادرش می‌گوید: - ممکنه کارمون امشب طول بکشه، دیر اومدم خونه، نگران نباش. قبل از خداحافظی، از لیلا خانم می‌پرسد: - فامیل این آقا چیه؟ #انجمن_تک_رمان #رمان_کایان #اثر_mahva #ژانر:عاشقانه_معمایی
  4. mahva

    درحال تایپ رمان کایان| mahva کاربر انجمن تک رمان

    ...به کمر می‌زند. - نه باید برم، خیلی دیر شده ساعت از دو گذشته. حالا خوبه نماز خوندیم من که خیلی خسته شدم. حسین نفس تازه می‌کند. - زنگ بزن مامانت بگو برای ناهار می‌مونی. باید تکلیف این‌ها رو معلوم کنیم. یه آب بزن به دست و صورتت بیا بریم تو. #انجمن_تک_رمان #رمان_کایان #اثر_mahva #ژانر:عاشقانه_معمایی
  5. mahva

    درحال تایپ رمان کایان| mahva کاربر انجمن تک رمان

    ...ندارم. من و‌ پدرت فقط پیشنهاد دادیم، قرار نیست خودت رو ناراحت کنی. اگه دوست داشتی در موردش فکر کن. اگه نه، هیچ مسأله‌ای نیست، فراموشش کن. حسین لیوان چایی را تلخ سر می‌کشد. کلید موتورش را برمی‌دارد و با یک خداحافظی کوتاه از خانه خارج می‌شود. #انجمن_تک_رمان #رمان_کایان #اثر_mahva...
  6. mahva

    درحال تایپ رمان کایان| mahva کاربر انجمن تک رمان

    ...پارسال که توی کوچه دعوا شده بود، خانم رفعتی گفت طلبکار داریم، من بهتون نگفتم، قضیه ن*ا*موسی بوده ازش شکایت کرده بودن. مهری خانم با ناراحتی سر تکان می‌دهد. - شاید با خودش فکر کرده یه دختر نجیب و مؤمن برای پسرش می‌گیره تا پسرش سر به راه بشه. #انجمن_تک_رمان #رمان_کایان #اثر_mahva #ژانر:عاشقانه_معمایی
  7. mahva

    درحال تایپ رمان کایان| mahva کاربر انجمن تک رمان

    ...روزه رفتم مشهد، جات خیلی خالی بود. علی پکر می شود. - بی‌معرفت یه زنگ می‌زدی، خبر می‌دادی. من که باهات نمی‌اومدم اما... . حسین دستی روی شانه‌اش می‌گذارد. - غصه نخور، دفعه‌ی بعد با هم میریم. باور کن دلم خیلی گرفته بود به این سفر نیاز داشتم. #انجمن_تک_رمان #رمان_کایان #اثر_mahva #ژانر:عاشقانه_معمایی
  8. mahva

    درحال تایپ رمان کایان| mahva کاربر انجمن تک رمان

    ...رفتنش نگاه می‌کند، در دلش می‌گوید: - بیچاره محسن! اگه بودش هر دو چه‌قدر خوش‌بخت بودند. به انتخاب برادرش غبطه می‌خورد. سینی را روی میز ناهار خوری می‌گذارد. و لقمه‌ای از کتلت و سبزی خوردن در دهانش می‌گذارد. عطر خوش غذا به دهانش مزه می‌کند. #انجمن_تک_رمان #رمان_کایان #اثر_mahva...
  9. mahva

    درحال تایپ رمان کایان| mahva کاربر انجمن تک رمان

    ...اشتباه گرفته. نباید به مردم تهمت بزنیم. بعد رو می کند به مرد و می‌گوید: - آقا شما هم اگه نمازت رو خوندی پا شو برو غائله بخوابه. مرد از جا بلند می‌شود و با پررویی می‌گوید: - اگه نخوام برم چی میشه؟ یعنی حق ندارم توی خونه‌ی خدا بیشتر بمونم؟ #انجمن_تک_رمان #رمان_کایان #اثر_mahva #ژانر:عاشقانه_معمایی
  10. mahva

    درحال تایپ رمان کایان| mahva کاربر انجمن تک رمان

    ...کسی طالب لیلا شود. چه بهانه و دلیلی می‌توانست بیاورد و زن حراف همسایه را از خودش و اهل خانه اش دور کند؟ به سراغ یخچال می‌رود و ظرف هندوانه قاچ شده را بیرون می‌آورد و روی میز می‌گذارد. - باشه من امشب با حاجی صحبت می‌کنم، خبرش رو فردا میدم. #انجمن_تک_رمان #رمان_کایان #اثر_mahva #ژانر:عاشقانه_معمایی
بالا