خوش آمدید!

با عضویت در انجمن تک رمان از مزایای(چاپ کتاب،منتشر کردن رمان و...به صورت رایگان، خدمات ویراستاری، نقد و...)بهرمند شوید. با ما بهترین‌ها را تجربه کنید.☆

همین حالا عضویتت رو قطعی کن!

ساعت تک رمان

  1. mahva

    درحال تایپ رمان کایان| mahva کاربر انجمن تک رمان

    ...ندارم. من و‌ پدرت فقط پیشنهاد دادیم، قرار نیست خودت رو ناراحت کنی. اگه دوست داشتی در موردش فکر کن. اگه نه، هیچ مسأله‌ای نیست، فراموشش کن. حسین لیوان چایی را تلخ سر می‌کشد. کلید موتورش را برمی‌دارد و با یک خداحافظی کوتاه از خانه خارج می‌شود. #انجمن_تک_رمان #رمان_کایان #اثر_mahva...
  2. mahva

    درحال تایپ رمان کایان| mahva کاربر انجمن تک رمان

    ...پارسال که توی کوچه دعوا شده بود، خانم رفعتی گفت طلبکار داریم، من بهتون نگفتم، قضیه ن*ا*موسی بوده ازش شکایت کرده بودن. مهری خانم با ناراحتی سر تکان می‌دهد. - شاید با خودش فکر کرده یه دختر نجیب و مؤمن برای پسرش می‌گیره تا پسرش سر به راه بشه. #انجمن_تک_رمان #رمان_کایان #اثر_mahva #ژانر:عاشقانه_معمایی
  3. mahva

    درحال تایپ رمان کایان| mahva کاربر انجمن تک رمان

    ...روزه رفتم مشهد، جات خیلی خالی بود. علی پکر می شود. - بی‌معرفت یه زنگ می‌زدی، خبر می‌دادی. من که باهات نمی‌اومدم اما... . حسین دستی روی شانه‌اش می‌گذارد. - غصه نخور، دفعه‌ی بعد با هم میریم. باور کن دلم خیلی گرفته بود به این سفر نیاز داشتم. #انجمن_تک_رمان #رمان_کایان #اثر_mahva #ژانر:عاشقانه_معمایی
  4. mahva

    درحال تایپ رمان کایان| mahva کاربر انجمن تک رمان

    ...رفتنش نگاه می‌کند، در دلش می‌گوید: - بیچاره محسن! اگه بودش هر دو چه‌قدر خوش‌بخت بودند. به انتخاب برادرش غبطه می‌خورد. سینی را روی میز ناهار خوری می‌گذارد. و لقمه‌ای از کتلت و سبزی خوردن در دهانش می‌گذارد. عطر خوش غذا به دهانش مزه می‌کند. #انجمن_تک_رمان #رمان_کایان #اثر_mahva...
  5. mahva

    درحال تایپ رمان کایان| mahva کاربر انجمن تک رمان

    ...اشتباه گرفته. نباید به مردم تهمت بزنیم. بعد رو می کند به مرد و می‌گوید: - آقا شما هم اگه نمازت رو خوندی پا شو برو غائله بخوابه. مرد از جا بلند می‌شود و با پررویی می‌گوید: - اگه نخوام برم چی میشه؟ یعنی حق ندارم توی خونه‌ی خدا بیشتر بمونم؟ #انجمن_تک_رمان #رمان_کایان #اثر_mahva #ژانر:عاشقانه_معمایی
  6. mahva

    درحال تایپ رمان کایان| mahva کاربر انجمن تک رمان

    ...کسی طالب لیلا شود. چه بهانه و دلیلی می‌توانست بیاورد و زن حراف همسایه را از خودش و اهل خانه اش دور کند؟ به سراغ یخچال می‌رود و ظرف هندوانه قاچ شده را بیرون می‌آورد و روی میز می‌گذارد. - باشه من امشب با حاجی صحبت می‌کنم، خبرش رو فردا میدم. #انجمن_تک_رمان #رمان_کایان #اثر_mahva #ژانر:عاشقانه_معمایی
  7. mahva

    درحال تایپ رمان کایان| mahva کاربر انجمن تک رمان

    ...شده، من ازش نمی‌پرسم کی میری، کی میایی، چرا میری، چرا نمیری. خانم رفعتی پشت چشمی نازک می‌کند و آهسته‌تر می‌گوید: - وا! خدا مرگم بده، این چه حرفیه مهری خانم جون؟ دختر مجرد نا*مح*رم توی خونه داری، باید رفت و اومد پسرت حساب، کتاب داشته باشه. #انجمن_تک_رمان #رمان_کایان #اثر_mahva #ژانر:عاشقانه_معمایی
  8. mahva

    درحال تایپ رمان کایان| mahva کاربر انجمن تک رمان

    ...کنه مادر، اصلا حواسم به خیریه نبود. پس جور کردن وسایل با تو. کی اتاقت رو جابه‌جا می‌کنی؟ حسین لیوان دوغش را برمی‌دارد و می‌گوید: - فردا به علی میگم بیاد کمک. شاید به دانیال هم زنگ زدم بیاد. میرم توی اتاق مریم، هم بزرگ‌تره هم نورش بهتره. #انجمن_تک_رمان #رمان_کایان #اثر_mahva #ژانر:عاشقانه_معمایی
  9. mahva

    درحال تایپ رمان کایان| mahva کاربر انجمن تک رمان

    ...دوتا چمدان لباس و دو عدد پتو کنار دیوار گذاشته شده بود؛ و حالا هم یک میز چوبی قدیمی و چرخ خیاطی و دوتا جعبه‌ای که احتمال می‌داد وسایل کارش باشد. لیوان شربت خالی را داخل سینی در دست دخترک می‌گذارد و با خداحافظی کوتاهی اتاق را ترک می‌کند. #انجمن_تک_رمان #رمان_کایان #اثر_mahva #ژانر:عاشقانه_معمایی
  10. mahva

    درحال تایپ رمان کایان| mahva کاربر انجمن تک رمان

    ...می‌دهد و با تعجب می‌پرسد: - به چی حاجی؟ حاج یونس روی اولین صندلی مغازه می‌نشیند و می‌گوید: - به این‌که درسته شما هم راه محسن رو ادامه بدید؟ راستش من از حاج‌آقا و حاج‌خانم خجالت می‌کشم؛ دلم نمی‌خواد خدای نکرده، برای شما هم اتفاق بدی بیفته. #انجمن_تک_رمان #رمان_کایان #اثر_mahva #ژانر:عاشقانه_معمایی
بالا