خوش آمدید!

با عضویت در انجمن تک رمان از مزایای(چاپ کتاب،منتشر کردن رمان و...به صورت رایگان، خدمات ویراستاری، نقد و...)بهرمند شوید. با ما بهترین‌ها را تجربه کنید.☆

همین حالا عضویتت رو قطعی کن!
  • انجمن بدون تغییر موضوع و محتوا به فروش می رسد (بعد از خرید باید همین روال رو ادامه بدید) در صورت توافق انتشارات نیز واگذار می شود. برای خرید به آیدی @zahra_jim80 در تلگرام و ایتا پیام بدید

ساعت تک رمان

  1. gilas

    درحال تایپ لعن |ساناز محمدی کاربر انجمن تک رمان

    ...نگاه‌ کرد. همه محو تماشای این زیبای افسون‌گر که صورت زیبایش همچون هلال ماه می‌درخشید شدند. حیرت انگیز بود، نفس همه را در س*ی*نه حبس کرده بود، شباهت زیادی به الهه‌ها داشت نه شاید یکی از آنها بود. یکدفعه چنان موج تشویق در بین مردم بلند شد که یک لحظه سرش گیج رفت. #لعن #ساناز_محمدی...
  2. gilas

    درحال تایپ لعن |ساناز محمدی کاربر انجمن تک رمان

    ...گره خورد و با مخ روی زمین افتاد و تمام لباس هایش گلی شد‌. صورت سمت چپش با برخورد با زمین درد گرفت و نفسش را حبس کرد. یعنی تا این حد بدنش هیچ قدرت عضلانی نداشت؟ ناله‌ای کرد و چشمانش را با درماندگی بست،توی این دنیای خاکی آدمی به ضعیفی و ناتوانی او پیدا نمیشد. #لعن #ساناز_محمدی #انجمن_تک_رمان
  3. gilas

    درحال تایپ لعن |ساناز محمدی کاربر انجمن تک رمان

    ...الان تنها حس که دارم پوچه، انگار از درون چیزی رو کم دارم ،هیچ کدام از استادا نتونستن این خلع رو از وجودم پاک کنن. دنیل دست روی شانه‌های پهن بهترین رفیقش گذاشت و برای دلداری شانه‌هایش را فشرد و گفت: -هیچ کدام از اینا تقصیر تو نیست پس حق نداری خودت رو مقصر بدونی! #لعن #ساناز_محمدی...
  4. gilas

    درحال تایپ لعن |ساناز محمدی کاربر انجمن تک رمان

    ...؟ او که در زندگی قبلیش هر چه ضربه خورده بود از انسان های ضعیف تر از خودش بود پسه توقع داشت به او کمک کنن، بلکه سودی برایشان داشته باشد! یکی از همان مردان طنابی از داخل جیبش در آورد و روی دهانش بست و گفت: -برای اطمینان کاریه پس دختر خوبی باش و دنبالمون بیا! #لعن #ساناز_محمدی #انجمن_تک_رمان
  5. gilas

    درحال تایپ لعن |ساناز محمدی کاربر انجمن تک رمان

    ...باعث قدرتمند شدن و در سطح بالایی از جادو قرار میگرد.) مهرشده بود. یک چیز خیلی قوی درون قلبش بود که هرچه بیشتر به بهرش می‌رفت انرژی‌خودش از درون تحلیل میشد. یک لحظه انگار چیزی پسش بزند دستش را به عقب پرت کرد و خودش هم قدمی عقب رفت. یک چیز درباره ی آن مرد عجیب بود! #لعن #ساناز_محمدی...
  6. gilas

    درحال تایپ لعن |ساناز محمدی کاربر انجمن تک رمان

    ...کردن و سریع‌ بدون اینکه توجهی به کنار دستی‌اش بکند تنه‌ای به او زد و از دروازه شرقی خارج شد. بعد از چند صباحی دویدن بین دوراهی طویلی در حیاط بزرگ پشتی باغ قرار گرفت. هر لحظه صداهایشان از پشت نزدیک میشد و نمی‌توانست بین آن دو راه انتخابی کند . -اوناهاش اونجاس . #لعن #ساناز_محمدی...
  7. gilas

    درحال تایپ لعن |ساناز محمدی کاربر انجمن تک رمان

    ...چطوری فرار کنه،اگه این‌دفعه فرار کنه تقصیرش رو گر*دن ما نندازین. همان مرد چاق در جواب مرلین با حالت چندشی گفت: -نگران نباش خودم دمش رو قیچی میکنم. مرلین با دیدن ترس او که از چشمانش بیرون می‌زد، و انگار حس پیروزی برایش دست میداد، لبخند گ*شا*دی زد از اتاق خارج شد. #لعن #ساناز_محمدی #انجمن_تک_رمان
  8. gilas

    درحال تایپ لعن |ساناز محمدی کاربر انجمن تک رمان

    ...که از سه روز پیش تا الان انرژی شیطانی حس شده، انگار عروسک‌های مرده دوباره توی جنگل ظاهر شدن. مریدا از ترس به بازوی ایدا چسبید و با بغضی که از ته گلویش بیرون می‌آمد گفت: - اگه این‌طور باشه من میترسم نمی‌تونیم تنهایی بریم باید به یکی از پسرا بگیم همراهمون بیاد. #لعن #ساناز_محمدی...
  9. gilas

    درحال تایپ لعن |ساناز محمدی کاربر انجمن تک رمان

    ...لباس ابریشمی و گران قیمتی برتن داشت همراه مرلین داخل اتاق شدند. اخم هایش را از تعجب درهم کرد و با دقت به آنها خیره شد. چه خبر بود؟ #لعن #ساناز_محمدی #انجمن_تک_رمان پس مشخص شد مدتی است که آرامش در دهکده گرفته شده است و مرده های متحرک همانطوری که از اسمشان معلوم بود آدمای مرده ای بودند که...
  10. gilas

    درحال تایپ لعن |ساناز محمدی کاربر انجمن تک رمان

    ...من میترسم نمی‌تونیم تنهایی بریم باید به یکی از پسرا بگیم همراهمون بیاد. - نمیشه سارا ،پس کی مراقب این باشه که دوباره فرار نکنه، میدونی که اگه دوباره فرار کنه این‌دفعه ما رو تنبیه می‌کنن. با دقت به حرف هایشان گوش داد. همین که صدای هردو قطع شد چشمانش را باز کرد. #لعن #ساناز_محمدی #انجمن_تک_رمان
بالا