خوش آمدید!

با عضویت در انجمن تک رمان از مزایای(چاپ کتاب،منتشر کردن رمان و...به صورت رایگان، خدمات ویراستاری، نقد و...)بهرمند شوید. با ما بهترین‌ها را تجربه کنید.☆

همین حالا عضویتت رو قطعی کن!

ساعت تک رمان

  1. NADIYA

    درحال تایپ رمان جنون آنی | زری کاربر انجمن تک رمان

    ...اوه عزیزم! اشتباه به عرضت رسوندن، چون من هزار تا گلوله هم توی اون مغزت خالی کنم، آروم نمی‌شم، پس با این اوصاف، تو فعلاً اسیر من می‌مونی! سالیوان لبان باریکش را به داخل دهانش کشید و با ترس و لرز ل*ب زد: - چی از جونم می‌خوای؟ هر کاری بگی می‌کنم، فقط جونم رو ازم نگیر. #جنون_آنی #زری #انجمن_تک_رمان
  2. NADIYA

    درحال تایپ رمان جنون آنی | زری کاربر انجمن تک رمان

    ...خنده‌ای سر داد و از میان خنده‌اش ل*ب زد: - مشخصه که زیادی هم عاشق پیشه بوده ها! I hate being on my own از تو خودم بودن نفرت دارم! And everyone can see that I refill و همه من رو می‌بینن که دارم (از احساست و غصه) پر میشم. And I'm going through hell و دارم وارد جهنم میشم. #جنون_آنی #زری...
  3. NADIYA

    درحال تایپ رمان جنون آنی | زری کاربر انجمن تک رمان

    ...که دیگر خاکی نبود و به شل تبدیل شده بود، برداشت و چند دستمال از کیفش خارج کرد و بر روی صفحه آن کشید. دکمه پاور را به نرمی فشرد و زمانی که عکس ریچل را بر روی بک گراندش دید، زیر ل*ب زمزمه کرد: - شک داشتم که تلفن خودش باشه؛ اما با دیدن عکسش مطمئن شدم که بی‌شک تلفن خودشه! #جنون_آنی #زری #انجمن_تک_رمان
  4. NADIYA

    درحال تایپ رمان جنون آنی | زری کاربر انجمن تک رمان

    ...بالا انداخت و ل*ب زد: - نمی‌ذارم نفس آسوده بکشی. برات تعریف نکردم که چطور پسرت رو به قتل رسوندم؟ عرق از سر و پیشانی اسکات می‌ریخت. در حینی که نفس‌نفس می‌زد، زبان بر لبانش کشید و با لکنت ناشی از تلاقی ترس و اضطرابی که در وجودِ بی‌وجودش بود، ل*ب زد: - خفه، خفه، ش،ش‌، شو! #جنون_آنی #زری #انجمن_تک_رمان
  5. NADIYA

    درحال تایپ رمان جنون آنی | زری کاربر انجمن تک رمان

    ...روی مخش رژه می‌رفت. تلفن را از جیب کتش خارج کرد و وارد پیام‌رسان شد و آدرس را زیر ل*ب خواند. تلفن را بر روی صندلی گذاشت و میان ماشین‌ها لایی کشید. دستی بر روی صورت تیغ کشیده‌اش کشید و زیر ل*ب زمزمه کرد: - اسکات، فکر کنم تو هم مثل پسرت دوست داری که به دست من به قتل برسی. #جنون_آنی #زری...
  6. NADIYA

    درحال تایپ رمان جنون آنی | زری کاربر انجمن تک رمان

    ...تن‌اش رخنه کرده است. آخر مگر این دنیا، چه سودی برایش داشت که فکر آخر عاقبت، در دنیای دیگرش باشد؟ به تمام فکرهایی که در قلک ذهنش تلنبار شده بود، دهن کج کرد و نیشخندی مزین لبانش شد. چند رشته‌ از موهای طلایی‌اش را از جلوی ماورای دیدش کنار زد و با یک حرکت از جای برخاست. #جنون_آنی #زری...
  7. NADIYA

    درحال تایپ رمان جنون آنی | زری کاربر انجمن تک رمان

    ...هوس استخر کردم. تلخندی زد و انگشت سبابه‌ی باریکش را بالا آورد و ژست مغرورانه‌ای گرفت و گفت: - یه پیشنهاد بدم؟ رابرت بند مشکی و سفید رنگ نیم‌بوت‌هایش را محکم‌تر از قبل بست و سرش را کج کرد. ناخودآگاه یک تای ابروان شلاقی‌اش بالا پرید. - بستگی داره که پیشنهادت چی باشه. #جنون_آنی #زری...
  8. NADIYA

    درحال تایپ رمان جنون آنی | زری کاربر انجمن تک رمان

    ...در حینی که به فریادهایش ادامه می‌داد، صدایی آشنا؛ اما غریبه در گوشش نجوا شد: - اگر این‌قدر دلت از دنیا پُره، پس چرا یه گلوله خرج مغزت نمی‌کنی که راحت شی؟ رابرت چشمانش را گشود و بر روی پاشنه‌ی پایش چرخید و سر تا پای آن دختر را آنالیز کرد و گفت: - تو... تو کی... کی هستی؟ #جنون_آنی #زری...
  9. NADIYA

    درحال تایپ رمان جنون آنی | زری کاربر انجمن تک رمان

    ...موزیک را بیشتر کرد و میان ماشین‌ها لایی کشید. چراغ قرمز شده بود؛ اما رابرت به قانون‌ها هیچ‌گاه احترام نمی‌گذاشت که حال بخواهد قانون‌ها را به یاد آورد و به آن‌ها احترام بگذارد. میان ماشین‌ها لایی می‌کشید که چند ماشین پلیس راهنمایی و رانندگی، ماشین رابرت را تعقیب کردند. #جنون_آنی #زری...
  10. NADIYA

    درحال تایپ رمان جنون آنی | زری کاربر انجمن تک رمان

    ...قلمی که آمده‌اند، عمل می‌‌کنند. آن‌وقت تازه متوجه می‌شوی از همان شبی که گفت تو تنها نیستی و من همیشه پشتوانه‌ات هستم، فقط یک سخن جهت لفظ قلم آمدن است و بس. پرقدرت فریاد می‌زند که من فقط برای لفظ‌قلم آمدن رو دست ندارم؛ اما پای عملش که برسد، شما راخوش ما را هم به‌سلامت. #جنون_آنی #زری...
بالا