#پارت149
#ساوان
کلافه موهای آشفته در پیشانیام را بالا میزنم.
تکیه آرنجم به حصارِ باغچهیِ محوطهی بیمارستان است و انقدر ذهن کوفتی مشغول شده که سیگار کنج لَبم بیهوده میسوزد.
نگاهم تیک زده به گلهای شمعدانی بنفش و سفید و تصویر آن قواملوی حرامزاده کنار نمیرود.
نزدیک بود کار دست قلب زوار در...