Usage for hash tag: اثر_پریزاد

ساعت تک رمان

  1. Paryzad

    کتاب در حال تایپ مجموعه اشعار فروغ فرخزاد |اثر فروغ فرخزاد

    ...درختم را، سرشار از برگ، در تب زرد خزان می‌نگرم مثل این است که تصویری را روی جریان‌های مغشوش آب روان می‌نگرم شب و روز شب و روز شب و روز بگذار که فراموش کنم. تو چه هستی، جز یک لحظه، یک لحظه که چشمان مرا می‌گشاید در برهوت آگاهی؟ بگذار که فراموش کنم. #ما_گناهکار_نیستیم #اثر_پریزاد #انجمن_تک_رمان
  2. Paryzad

    درحال تایپ رمان جان | paryzad کاربر انجمن تک رمان

    ...حالا‌ حالاها تاوان داره... از طرف من به رهام بگو از کارش پشیمون میشه. بلایی خیلی بدتر از این‌ها سرش میارم. _ ببین شهرام من می‌دو... الو؟ الو؟ الووو؟ با حرص گوشی رو زمین انداختم و چنگ توی موهام رو محکم‌تر کردم. خدایا! حالا چیکار کنم؟ بدبخت شدم. بدبخت... . #رمان_جان #اثر_پریزاد #انجمن_تک_رمان
  3. Paryzad

    درحال تایپ رمان جان | paryzad کاربر انجمن تک رمان

    ...بعد عباسی با همون جدیت همیشگیش وارد کلاس شد و کتاب و دفترِ توی دستش رو روی میز کوبید. مثل همیشه تو اون چشم‌های خشنش یه "دهن همه‌تون رو سرویس می‌کنمِ" خاصی موج می‌زد. _ خانوما! یه برگه بذارید رو میز امتحانه... سریع! سریع! دِ بیا، همین یه قلم رو کم داشتیم. #رمان_جان #اثر_پریزاد #انجمن_تک_رمان
  4. Paryzad

    کامل شده دلنوشته ما گناهکار نیستیم | paryzad کاربر انجمن تک رمان

    ...مردگانیم... از دیاری که احمقانه بودنش ننگ است و دیوانگی‌اش شریف. از روزگارانی که تار و پود خیالی‌اش از ج*ن*س نیستی‌‌ها نقش می‌بندد. از روزنه‌های باریک و نوراني که در نهایت آفرینش خدا ستودنیست. ما از دیار مردگانیم... دیاری که ما را تبدیل به خاکستر کرد... #ما_گناهکار_نیستیم #اثر_پریزاد...
  5. Paryzad

    درحال تایپ رمان جان | paryzad کاربر انجمن تک رمان

    ...ع*و*ضی! حالا که این‌طور شد، کات فور اِوِر. بعد هم خیلی شیک و مجلسی همون راهی که اومده بودم رو با یه لبخند دلنشین برگشتم. با این‌که نگاه خیره‌ی آدم‌ها و سه ساعت دنبال تاکسی گشتن اون هم این وقت شب اذیتم کرد، ولی به حرص خوردن‌ و رفتن آبروی رهام خیلی می‌ارزید. #رمان_جان #اثر_پریزاد #انجمن_تک_رمان
  6. Paryzad

    درحال تایپ رمان جان | paryzad کاربر انجمن تک رمان

    ...بعدها که زد تو کار خوانندگی و اسمی و رسمی در کرد، رفت فامیلیش رو عوض کرد. اشکی که از شدت خنده گوشه‌ی چشمم گیر کرده بود رو با نوک انگشت‌هام گرفتم با استرس به ساعتم نگاه کردم. خدای نکرده دقیقه‌ای از ساعت تعیین شده دیرتر برسم، مامان خودش شخصاً جِرَم میده. #رمان_جان #اثر_پریزاد #انجمن_تک_رمان
  7. Paryzad

    درحال تایپ رمان جان | paryzad کاربر انجمن تک رمان

    ...کامل کدورت‌ها برطرف بشه. دلخور تنم رو بیشتر به سمت در کشیدم و جوابش رو ندادم. اگه می‌دونست سر قضيه‌ی شهرام چقدر استرس کشیدم و از مادر گرام کتک خوردم، این‌جوری جلوم قد عَلَم نمی‌کرد و نمی‌گفت پشیمون نیست. وایسا اگه تلافیش رو سرش در نیاوردم... پدرش رو در میارم. #رمان_جان #اثر_پریزاد...
  8. Paryzad

    درحال تایپ رمان جان | paryzad کاربر انجمن تک رمان

    ...شلوار جیگریش به وجود آورده بود. ترکیبی که این روزها بهش میگن مد. _ باشه داداش، تو راست میگی... خب دیگه اگه کاری نداری برم که حسابی دیرم شد. (رو به من کرد و با لبخند تصنعی ادامه داد) از دیدن تو هم خوشحال شدم، یکی از آشناهای رهام. امیدوارم از کنسرت ل*ذت ببری. #رمان_جان #اثر_پریزاد...
  9. Paryzad

    درحال تایپ رمان جان | paryzad کاربر انجمن تک رمان

    ...این همه منت می‌ذاره. یه جوری حرف می‌زنه انگار چاقو زیر گلوش گذاشته بودم. کل مسیر با وجود سکوت اعصاب خوردکنی گذشت. سکوت منی که ناراحت بیرون رو نگاه می‌کردم و سکوت اونی که ناراحتیِ من به اینور، اونورش هم نبود. حدود نیم ساعت بعد به مقصد رسیدیم و پیاده شدیم. #رمان_جان #اثر_پریزاد #انجمن_تک_رمان
  10. Paryzad

    درحال تایپ رمان جان | paryzad کاربر انجمن تک رمان

    ...ما براش روشن شد. به جان خودم الان میره تو افق محو میشه. شنگول جَنگی پریدم سمت کمد لباس‌هام و با دقت زیر و روشون کردم. امشب باید بهترین لباسم رو بپوشم. اصلاً خدا رو چه دیدی؟ شاید همین حسام جونم عاشقم شد و اومد من رو گرفت. کاش زندگی به همین مسخرگی قشنگ بود. #رمان_جان #اثر_پریزاد #انجمن_تک_رمان
بالا