Usage for hash tag: رمان_کاراکال

ساعت تک رمان

  1. Richette

    حرفه‌ای رمان کاراکال | Richette کاربر انجمن تک رمان

    ...سرش کشید و همراه با خمیازه گفت: - خوبه، پس خر و پفی هم در کار نیست. دومینیکا نگاه چپی به هیبت تیره‌ی او انداخت و سکوت کرد. چه مهمان‌نوازی فوق‌العاده‌ای! مطمئناً فقط اولگا ولودین بود که از پس آن بر می‌آمد. ۱. اشاره به فیلم « برادر » محصول ۱۹۹۷ روسیه #رمان_کاراکال #اثر_حدیثه_شهبازی...
  2. Richette

    حرفه‌ای رمان کاراکال | Richette کاربر انجمن تک رمان

    ...می‌نشینه. - فکر کردم که اون پسره دستور عمل مأموریتت رو... . دومینیکا، دست‌هایش را زیر سرش گذاشت و خیره به سقف، ل*ب زد: - نه. اولگا هم مانند او، نگاهش را به نقاشی کج و معوج روی سقف که با نور آبی رنگ چراغ خواب، ترکیب شده بود، دوخت و گفت: - دوسش داری؟ #رمان_کاراکال #اثر_حدیثه_شهبازی #انجمن_تک_رمان
  3. Richette

    حرفه‌ای رمان کاراکال | Richette کاربر انجمن تک رمان

    ...بکشد و به جای آن، پاره‌ای سنگ بگذارد اما آیا واقعاً این کار امکان‌ پذیر بود؟ واقعاً دستاورد همه‌ی کسانی که چنین سبک زندگی‌ای را داشتند، چه بود؟ یک زندگی که هیچ چیز در آن وجود ندارد! ۱. کنایه از نداشتن هیچ شانسی برای انجام یک کار یا وقوع یک اتفاق. #رمان_کاراکال #اثر_حدیثه_شهبازی...
  4. Richette

    حرفه‌ای رمان کاراکال | Richette کاربر انجمن تک رمان

    ...شده بود، اما نمی‌توانست ادعا کند که با نبود او به راحتی کنار آمده است. انگشتانش را به هم گره زد و بدون فکر، به میان حرفش پرید. - تو آخرین حوصله و ذوق من برای دوست داشتن یه آدم بودی... . پلک‌هایش را روی هم گذاشت و ادامه داد: - چطور فراموش می‌کردم؟ #رمان_کاراکال #اثر_حدیثه_شهبازی #انجمن_تک_رمان
  5. Richette

    گفتگو آزاد گفتمان رمان کاراکال | حدیثه شهبازی کاربر انجمن تک رمان

    ...و در این بین، راز یک قتل خانوادگی برملا می‌شود. دومینیکا پس از بیست و هفت سال زندگی به عنوان یک افسر سرویس اطلاعاتی روسیه، در پی یافتن هویت اصلی‌ خود، با مسبب مرگ خانواده‌اش رو به رو خواهد شد. او چه کسی است؟ https://forums.taakroman.ir/threads/27592/ #رمان_کاراکال #اثر_حدیثه_شهبازی...
  6. Richette

    حرفه‌ای رمان کاراکال | Richette کاربر انجمن تک رمان

    ...- دوست داری اولین مأموریتت رو کجا بگذرونی؟ - نمی‌دونم اما شنیدم باهاما سواحل خوبی برای آفتاب گرفتن داره. اولگا خندید و گفت: - امیدوارم وقت این کار رو داشته باشی. دومینیکا دستش را داخل جیب کتش فرو برد و ل*ب زد: - به شرط این که ساحلی در کار باشه. #رمان_کاراکال #اثر_حدیثه_شهبازی #انجمن_تک_رمان
  7. Richette

    حرفه‌ای رمان کاراکال | Richette کاربر انجمن تک رمان

    ...شروع به حرکت کرد و دومینیکا لنگ‌‌زنان پشت سر او به راه افتاد اما قبل از آن که بتواند از درب خروجی عبور کند، با صدای انفجار مهیبی که این‌ بار نزدیک‌تر از قبل به نظر می‌رسید، دیوارهای ساختمان به لرزه درآمد و سقف بالای سرش، در چشم بر هم زدنی فرو ریخت. #رمان_کاراکال #اثر_حدیثه_شهبازی...
  8. Richette

    حرفه‌ای رمان کاراکال | Richette کاربر انجمن تک رمان

    ...داد: - خصوصاً ع*و*ضی بودن رو! قبل از آن که جوابی بشنود، بدون فوت وقت عقب‌گرد کرده و وارد آسانسور شد. خیره به چشم‌های براق لاورنتی، دکمه‌‌ی طبقه همکف را زد و تا قبل از بسته شدن درب، چشم از او برنداشت. ۱. به معنی این است که هرچیزی بها و هزینه‌ای دارد. #رمان_کاراکال #اثر_حدیثه_شهبازی...
  9. Richette

    حرفه‌ای رمان کاراکال | Richette کاربر انجمن تک رمان

    ...فشار داد و به سرعت از اتاق خارج شد. چند قدمی از آن‌جا دور شد و برگه را از داخل جیبش بیرون کشید. « تأیید و ارجاع مأمور شماره‌‌ی صدوهجده، دومینیکا بوردیوژا، به بخش آمادگی عملیات سازمان امنیت فدرال. سرپرست: ژنرال گریگوری مدودف، بیست و سوم ژانویه ۲۰۲۰ » #رمان_کاراکال #اثر_حدیثه_شهبازی...
  10. Richette

    حرفه‌ای رمان کاراکال | Richette کاربر انجمن تک رمان

    ...سلام نظامی داد. - صبحتون بخیر قربان. مرد، سرش را تکان داد و بدون آن که چشم از روی پرونده‌ای که در دست داشت بردارد، اشاره‌ای به دومینیکا کرد و گفت: - آزاد. عینک روی چشمش را جا به‌ جا کرد و ادامه داد: - دومینیکا بوردیوژا. خب... ببینم چی برام فرستادن! #رمان_کاراکال #اثر_حدیثه_شهبازی...
بالا