خوش آمدید!

با عضویت در انجمن تک رمان از مزایای(چاپ کتاب،منتشر کردن رمان و...به صورت رایگان، خدمات ویراستاری، نقد و...)بهرمند شوید. با ما بهترین‌ها را تجربه کنید.☆

همین حالا عضویتت رو قطعی کن!

ساعت تک رمان

  1. .Melina.

    کتاب در حال تایپ چه کسی پنیر مرا جابه‌جا کرده؟ | اسپنسر جانسون

    ...مانند اغلب اوقات خوابش برد. هر شب آدم کوچولوها در حالی که تا خرخره پنیر خورده بودند؛ تلوتلو خوران به طرف خانه به راه می افتادند و هر روز صبح با اعتماد به نفس کامل براي خوردن پنیر بیشتر بر می‌گشتند. آنها این کار را مدت ها ادامه دادند. #چه_کسی_پنیر_مرا_جا_به‌_جا_کرده_؟ #اسپنسر_جانسون...
  2. .Melina.

    کتاب در حال تایپ چه کسی پنیر مرا جابه‌جا کرده؟ | اسپنسر جانسون

    ...احساس شادي و کامیابی و امنیت می کردند. طولی نکشید که هم و هاو, پنیر موجود در ایستگاه C را متعلق به خود دانستند آن جا آن قدر پنیر بود که آن‌ها سرانجام خانه خود را عوض کردند و در ن*زد*یک*ی انبار پنیر ساکن شدند و یک زندگی اجتماعی در اطراف آن #چه_کسی_پنیر_مرا_جا_به‌_جا_کرده_؟ #اسپنسر_جانسون...
  3. .Melina.

    کتاب در حال تایپ چه کسی پنیر مرا جابه‌جا کرده؟ | اسپنسر جانسون

    ...مارپیچ می رفت. این هزارتو, کلاف سردرگمی از دالان ها و اتاق ها بود که بعضی از آنها مملو از پنیر خوشمزه بود. اما زوایاي تاریک و راهروهاي بن بستی هم در آن جا وجود داشت که بعضی از آنها انتهایی نداشت و هر کسی ممکن بود در آن جا گم شود. #چه_کسی_پنیر_مرا_جا_به‌_جا_کرده_؟ #اسپنسر_جانسون #ملینا_نامور
  4. .Melina.

    کتاب در حال تایپ چه کسی پنیر مرا جابه‌جا کرده؟ | اسپنسر جانسون

    ...تغییر است و در دوره‌ی نوجوانی برخورد با این تغییرات بسیار بیشتر از دوران بزرگسالی است. نکته مهم اما نحوه برخورد با تغییرات است. کتاب چه کسی پنیر مرا جابجا کرد؟ کتابی بسیار سودمند برای افزایش مهارت نوجوانان در برابر تغییرات زندگی است. #چه_کسی_پنیر_مرا_جا_به‌_جا_کرده_؟ #اسپنسر_جانسون #ملینا_نامور
  5. .Melina.

    درحال ویراستاری کتاب کورالین | اثر نیل گیمن

    ...کثیف، گفت: آره. دست کورالین را گرفت، دستش، حالا دیگر گرم بود. دختر قد بلند: کار خیلی خوبی برامون کردي، خانوم. لکه‌اي از بستنی شکلاتی، اطراف دهانش بود. کورالین: فقط خوشحالم که تموم شد. خیال میکرد، یا این‌که واقعا سایه‌اي بر صورت بچه‌هاي پیکنیک افتاد؟ #کورالین #نیل_گیمن #ملینا_نامور #محمد_بختیاری
  6. .Melina.

    درحال ویراستاری کتاب کورالین | اثر نیل گیمن

    ...کورالین، بال‌هایی را روي پشت دخترك میدید، بال‌هایی که شبیه به بال‌هاي یک پروانه نقره‌اي بودند، نه پرنده. بشقاب دخترك، با کوهی از گل‌هاي زیبا، پر شده بود. به کورالین لبخند میزد، گوئی خیلی وقت است به او لبخند میزند. کورالین، این دختر را خیلی دوست داشت. #کورالین #نیل_گیمن #ملینا_نامور #محمد_بختیاری
  7. .Melina.

    درحال ویراستاری کتاب کورالین | اثر نیل گیمن

    ...نگه داشت، اما مرواریدهاي خاکستري را زیر بالشش گذاشت؛ و وقتی در خواب شبانه بود، رویائی دید. او در پیک‌نیک، زیر درخت بلوط قدیمی، در چمن‌زاري نشسته بود. خورشید، بالاي آسمان بود، در افق ، ابرهایی دیده میشدند، اما با این‌حال، آسمان کاملاً به رنگ آبی بود. #کورالین #نیل_گیمن #ملینا_نامور #محمد_بختیاری
  8. .Melina.

    درحال ویراستاری کتاب کورالین | اثر نیل گیمن

    ...شده در آب کره، شناور شدند. آن‌را پائین گذاشت و مشغول تماشا کردن برفی شد که بر محل ایستادن دو نفري که قبلاً آنجا بودند، میبارید. کورالین، رشته‌اي نخ از جعبه اسباب بازي‌هایش برداشت و آن را از سوراخ کلید سیاه رد کرد. سپس آن را گره زد و به دور گ*ردنش آویخت. #کورالین #نیل_گیمن #ملینا_نامور...
  9. .Melina.

    درحال ویراستاری کتاب کورالین | اثر نیل گیمن

    ...و موهاي ب*دن گربه را نوازش میکرد، هر کدام از تارهاي مو، به رنگ طلایی تغییر کرده بودند. با خود اندیشید: تا حالا هیچ چیز این‌قدر برام جالب نبوده. و فکرش درگیر جذابیت‌هاي دنیا شد، اصلا متوجه نشد کِی در صندلی مادربزرگ، لول خورد و به خواب عمیقی فرو رفت. #کورالین #نیل_گیمن #ملینا_نامور #محمد_بختیاری
  10. .Melina.

    درحال ویراستاری کتاب کورالین | اثر نیل گیمن

    ...در روشنایی، پی برد که روحها رفته‌اند و اینک تنهاست. وقت نداشت فکر کند چه بلایی سرشان آمده. با نفس نفس زدن، از راهرو وارد خانه شد و در پشت سرش را با بلندترین صدایی که میتوانید تصور کنید، بست. کورالین، در را با کلید قفل کرد و کلید را در جیبش گذاشت. #کورالین #نیل_گیمن #ملینا_نامور #محمد_بختیاری
بالا