#پارت_چهار
من برای فرار از این موضوع تکراری مادرم دوباره گونهاش رو ب*و*سیدم و گفتم:
- باشه مامانجون. فعلاً من برم تا دیرم نشده.
با گفتن این حرف پا تندی از خونه بیرون زدم و به سمت ماشینم رفتم. با دیدن دو تا از ماشینهام که یکیشون دویست شیش و دومی سانتافهی مشکی رنگ بود، کمی تو فکر فرو رفتم...