...حس میکرد. بوی م*ش*رو*ب*ات الکلی، دود و سیگار، زیرآب زدن، بدشانسی و از همه مهمتر بوی طمع!
بوهایی که به ترتیب از هر میز بلند شده بود؛ اما یک رایحهی عجیب تمام اون بوها را خنثی میکرد. سر چرخاند، صاحب رایحهی آشنا که با رایحهی خاطراتش شباهت بینقصی داشت را پیدا نمیکرد.
#مسخ_لطیف
#کوثر_حمیدزاده