Usage for hash tag: Mona❦

ساعت تک رمان

  1. Lunika✧

    نیمه‌حرفه‌ای رمان ققنوس آتش | Lunika✧ کاربر انجمن تک رمان

    ...پیش‌بینی می‌کرد تا به بهترین شکل با او مقابله کند. به درازا نکشید که خود را پشت سر سوزان رساند، در حالی که او غوغا کرده بود و عربده می‌کشید. - از سر راه من برو کنار مردک احمق. عزمش را جزم کرده و با صدای واضح و روشن می‌گوید: - این مسخره بازی رو تموم کن ققنوس آتش. #ققنوس_آتش #Mona❦ #انجمن_تک_رمان
  2. Lunika✧

    نیمه‌حرفه‌ای رمان ققنوس آتش | Lunika✧ کاربر انجمن تک رمان

    ...گفتن قصد بستن درب اتاق را دارد. - خیلی خب ملاقات خوبی نبود؛ اما ققنوس یخ رو هم دیدی، بهتره سریع‌تر از این‌جا خارج بشیم. سوزان با خشم دست شعله‌ورش را به چارچوب می‌زند و مانع بستن درب می‌شود. - چطوری به خودت اجازه میدی یه ققنوس رو زندانی کنی؟ اون هم یه ققنوس خاص رو؟ #ققنوس_آتش #Mona❦...
  3. Lunika✧

    نیمه‌حرفه‌ای رمان ققنوس آتش | Lunika✧ کاربر انجمن تک رمان

    ...داشتن مادری که برای او مادری کند. سوزان از آ*غ*و*ش لئون جدا شده و دارک لبخندی را روی لبان او می‌بیند که تاکنون به هیچ‌وجه ندیده بود. او دست پدرش را محکم در دست خود می‌گیرد، همراه خود می‌کشد و با ذوق فراوان می‌گوید: - بیا زودتر از این‌جا بریم بیرون، کلی برنامه دارم. #ققنوس_آتش #Mona❦...
  4. Lunika✧

    نیمه‌حرفه‌ای رمان ققنوس آتش | Lunika✧ کاربر انجمن تک رمان

    ...ققنوس یخ و به کمک تو احتیاج دارم ژاکلین! لطفاً بهم کمک کن، من این‌جا زندانی شدم. - چرا چیزی نمیگی سوزان؟ یهو چت شد؟ یعنی دارک صدای آن دخترک را نمی‌شنود که اشاره‌ای نکرد؟ آب دهانش را قورت می‌دهد و در خطاب به دارک می‌گوید: - چیزی نیست، یکم سردردم اذیتم می‌کنه همین. #ققنوس_آتش #Mona❦...
  5. Lunika✧

    نیمه‌حرفه‌ای رمان ققنوس آتش | Lunika✧ کاربر انجمن تک رمان

    ...باهام رو راست باشه؛ اما تو چی کار کردی؟ هی دروغ پشت دروغ، هی کلک پشت کلک! دست آتشینش را مشت کرده تا خشم خورد را کنترل کند که ناگهان با صدای بلند‌تر فریاد می‌کشد و اضافه می‌کند: - تو این‌قدر پست بودی که می‌خواستی با وِرد مامانم نیروهام رو ازم بگیری و من رو بکشی! #ققنوس_آتش #Mona❦...
  6. Lunika✧

    نیمه‌حرفه‌ای رمان ققنوس آتش | Lunika✧ کاربر انجمن تک رمان

    ...در حالی که از جلوی کارکنان رد می‌شوند، چشمانش را ریز کرده و با طعنه به دارک می‌گوید: - کی دست از این طلسم کردن فضا برمی‌دارین نمی‌دونم! اصلاً کی این طلسم‌ها رو بهتون میده؟ - این کار باعث میشه زندانی‌هام آروم بمونن. چیزی نمی‌گوید و همراه با او سوار آسانسور می‌شود. #ققنوس_آتش #Mona❦...
  7. Lunika✧

    نیمه‌حرفه‌ای رمان ققنوس آتش | Lunika✧ کاربر انجمن تک رمان

    ...می‌دوزد و با لحنی آرام می‌گوید: - شاید هم تو باید به جای من قرار می‌گرفتی تا بتونی درک کنی که انتظاراتی که از من دارن بیشتره و این شرایط رو برای من سخت‌تر کرده؛ اما با این حال... برایان! نمی‌تونم وظایفت رو بهونه کنم و از یاد ببرم که چه جفایی در حق پدر من کردی! #ققنوس_آتش #Mona❦ #انجمن_تک_رمان
  8. Lunika✧

    نیمه‌حرفه‌ای رمان ققنوس آتش | Lunika✧ کاربر انجمن تک رمان

    ...معجون آوردم. اما سوزان حاضر به بردباری نیست برای همین با قدرتش دارک را روی پاهایش بلند می‌کند. - دختره به خدمت اون پیرمرد طماع می‌رسه، تو باید کار مهم‌تری انجام بدی. بر خلاف میل باطنیش مجبور به این کار است. قطعاً کسی که ققنوس آتش را چنین مشتعل کرده، می‌کُشد. #ققنوس_آتش #Mona❦ #انجمن_تک_رمان
  9. Lunika✧

    نیمه‌حرفه‌ای رمان ققنوس آتش | Lunika✧ کاربر انجمن تک رمان

    ...چه کسی... تو بابای من رو دزدیدی؟ گروگان گرفتی؟ از شدت خشم نفس کم آورده و این باعث می‌شود بین جملاتش فاصله بیفتد، تک‌تک کلماتش را چنان محکم و کوبنده ادا می‌کند که همه‌ با ترس به پسرک خیره می‌شوند. چه کاری انجام داده که خون ققنوس آتش این‌گونه به جوشش افتاده است؟ #ققنوس_آتش #Mona❦ #انجمن_تک_رمان
  10. Lunika✧

    نیمه‌حرفه‌ای رمان ققنوس آتش | Lunika✧ کاربر انجمن تک رمان

    ...من الان اصلاً حوصله ندارم پس حرفت رو سریع بزن برو. - این‌جا؟ با همان اخم چشمانش را در حلقه می‌چرخاند و در حالی که راه رفتن را در پیش گرفته، زیر ل*ب غر می‌زند: - می‌خوای بیا بریم خونه ما اصلاً تعارف نکنا! دختره‌ی پرو، معلوم نیست چی می‌خواد اومده مزاحم شده. #ققنوس_آتش #Mona❦ #انجمن_تک_رمان
بالا