Usage for hash tag: حکم_گناه

ساعت تک رمان

  1. NADIYA

    در حال ویرایش رمان حکم گناه | زری کاربر انجمن تک رمان

    ...- اگر رئیس قبول کنه، آره. از میان دندان‌های کلید شده‌اش، غرید: - اگر به رئیست بگی که شک نکن دو دقیقه از تایمش رو صرف پ*اره کر*دن اون می‌کنه و باید به‌جای نامه، حرف‌های دلم رو به گور ببرم و قطعاً سهم موریانه میشه. - پس بدون این‌که به رئیس بگم نامه رو به دستش می‌رسونم. #حکم_گناه #زری #انجمن_تک_رمان
  2. NADIYA

    در حال ویرایش رمان حکم گناه | زری کاربر انجمن تک رمان

    ...چپش نهاد و با لکنت زبان ل*ب از ل*ب گشود: - خیال... خیال... کر... کردم فرار... فرار کرد. - تا به پاش شلیک کردم، چسب رو دور دهنش بپیچ تا کار دستمون نداده. کمان ابروانش از شدت درد گلوله، درهم فرو رفت و چشمان آغشته به اشکش را بست و زیر ل*ب زمزمه کرد: - لعنت... لعنت بهت. #حکم_گناه #زری #انجمن_تک_رمان
  3. NADIYA

    در حال ویرایش رمان حکم گناه | زری کاربر انجمن تک رمان

    ...حکم گناه تو چیه؟ من حکم گناه تو رو صادر کردم یا اون مردی که غم نداشتن دوتا از فرزندهاش روی قلبش خونه ساخته؟ ما بی‌وجدان نیستیم و از روی وجدانمون داریم حکم گناه تو رو صادر می‌کنیم. پس یه گوشه بشین و ادا و اصول در نیار تا روز موعود فرا برسه و همه از شرت خلاص بشیم. #حکم_گناه #زری #انجمن_تک_رمان
  4. NADIYA

    در حال ویرایش رمان حکم گناه | زری کاربر انجمن تک رمان

    ...جلو روم وایستاد و گفت که حالا شلیک کن. دست‌های کایلی می‌لرزید و بغضش شکست و دونه‌های مرواریدی چشم‌هاش باعث خیس شدن صورت زیباش شد. اسلحه از دست‌هاش افتاد و گریه کرد. چون محافظ‌ها پارچه‌ی سفیدی روی صورت کوین‌ انداخته‌ بودن، پسرش متوجه نشد که پدرش رو به قتل رسوندم. #حکم_گناه #زری #انجمن_تک_رمان
  5. NADIYA

    در حال ویرایش رمان حکم گناه | زری کاربر انجمن تک رمان

    ...مرد اشتباهی بود رو انتخاب کرد و گناه کوین این بود که می‌دونست من بدون کایلی یه روز هم زنده نمی‌مونم، سعی کرد اون رو از من بگیره که من به زندگیم پایان بدم. حکم‌ گناه این دو نفر رو خودم صادر می‌کنم و هرگز این کارشون رو بی‌جواب نمی‌ذارم و به زودی تقاص گناهشون رو پس میدن. #حکم_گناه #زری...
  6. NADIYA

    در حال ویرایش رمان حکم گناه | زری کاربر انجمن تک رمان

    ...شدن درب و وارد شدن خانواده‌اش و روبه‌رو شدن با چنین صح*نه‌ای بیشتر از هر کسی کایلی شوکه شد و پس از اون پدر و مادرش لبشون رو گ*از گرفتن. برای این‌که متوجه‌ی این قضیه نشن به تبعیت از کایلی مقابلشون وایستادم و به اون‌ها گفتم که این فقط یه شوخیه و چیزی جز شوخی نمی‌تونه باشه. #حکم_گناه #زری...
  7. NADIYA

    در حال ویرایش رمان حکم گناه | زری کاربر انجمن تک رمان

    ...محضر شد و دستش رو گرفت و اون رو به خونه‌ای که خودش با عشق ساخته بود، برد. آبراهام یه روز خوش برای پسرم و کایلی نذاشت. من چرا باید تلافی کارهای آبراهام رو سر کایلی که مثل دخترم می‌دونمش در بیارم؟ از این حرفت به شدت ناراحت شدم، ولی چون برام عزیزی سعی می‌کنم به دل نگیرم. #حکم_گناه #زری...
  8. NADIYA

    در حال ویرایش رمان حکم گناه | زری کاربر انجمن تک رمان

    ...مشت شده‌اش را از هم باز کرد و پدربزرگش را در آ*غ*و*ش کشید و چند ضربه‌ی آرام به شانه‌اش زد. - غم هردومون یکیه. انشالله که باقی عمر من بقای عمر شما باشه. بی‌اراده، قطره‌‌ی سرکش اشکی از چشمانش سر خورد و بدنش شروع به لرزیدن کرد. - با این حرف من رو آروم نکردی، داغون کردی. #حکم_گناه #زری #انجمن_تک_رمان
  9. NADIYA

    در حال ویرایش رمان حکم گناه | زری کاربر انجمن تک رمان

    ...اونی که زیر خروارها خاک‌ خوابیده، پدر ما نیست؟ پس دخالت پسر کوچیکش بی‌جاست؟ استفان سرش را تکان داد و قولنج انگشتانش را شکست و در حینی که به سوی مارک گام می‌نهاد، از لای دندان‌های کلید شده‌اش غرید: - پدرتون هم که باشه، باز هم دخالت شما دو نفر توی کار یه بزرگ‌تر بی‌جاست. #حکم_گناه #زری...
  10. NADIYA

    در حال ویرایش رمان حکم گناه | زری کاربر انجمن تک رمان

    ...هم می‌سایید، با صدایی که انگار یک نوار ضبط شده بود، ل*ب ورچید: - می‌دونم که این محافظ‌ها من رو به جای خوبی نمی‌برن و همین روزها کارم ساخته‌ست، ولی میشه بدونم اون چند تا محافظ که قراره به زودی وارد خونه‌م بشن برای چی میان؟ نکنه می‌خوای بری بورلی هیلز و کایلی رو بیاری؟ #حکم_گناه #زری #انجمن_تک_رمان
بالا