خوش آمدید!

با عضویت در انجمن تک رمان از مزایای(چاپ کتاب،منتشر کردن رمان و...به صورت رایگان، خدمات ویراستاری، نقد و...)بهرمند شوید. با ما بهترین‌ها را تجربه کنید.☆

همین حالا عضویتت رو قطعی کن!

ساعت تک رمان

  1. NADIYA

    درحال تایپ نبرد کریستین بایتگ‌ها|اثر زری کاربر انجمن تک رمان

    ...شد. غم بی‌جلایی که صورت زیبایش را فرا گرفته بود، کنار رفت و صورتش را خنده قاب گرفت. دوک سرش را کج کرد و گفت: - اگر امکانش وجود دار، با هم راجع به بومی‌ها به صحبت بپردازیم و از بزرگ‌ترهای مردم هوبارت بپرسیم که ببینیم درست‌ترین کار چیه که به عمل برسونیم. #نبرد_کریستین_بایتگ‌ها #زری #انجمن_تک_رمان
  2. NADIYA

    داستان کوتاه جکسون و آقای اسمیت | زری کاربر انجمن تک رمان

    ...به خوبی می‌توانست حس و حال جکسون را درک کند؛ اما نمی‌توانست با پنهان کرد حقایق و دروغ گفتن و دوز کلک‌هایش، او را مغلوب کند؛ پس به جز گریه کردن، راه دیگری نداشت و تنها راهی که برایش وجود داشت، این بود که جکسون را در آ*غ*و*ش بگیرد و برای دل‌جویی از او، اشک بریزد. #جکسون_و_آقای_اسمیت #زری...
  3. NADIYA

    داستان کوتاه تسخیر دراکولا | زری کاربر انجمن تک رمان

    .... کنندین چند قدم استوار برداشت و خطاب به هزل گفت: - اسباب بازی‌هات رو جمع کن و به اتاقت برو، زمان بازی نیست و زمان خوابه. گریس کمان ابروانش را درهم کشید و در حینی که از پله‌ها بالا می‌رفت، زیر ل*ب زمزمه کرد: - حتی به یه بچه هم رحم نمی‌کنه، آخه این چطور پسریه؟ #تسخیر_دراکولا #زری...
  4. NADIYA

    درحال تایپ رمان جنون آنی | زری کاربر انجمن تک رمان

    ...اوه عزیزم! اشتباه به عرضت رسوندن، چون من هزار تا گلوله هم توی اون مغزت خالی کنم، آروم نمی‌شم، پس با این اوصاف، تو فعلاً اسیر من می‌مونی! سالیوان لبان باریکش را به داخل دهانش کشید و با ترس و لرز ل*ب زد: - چی از جونم می‌خوای؟ هر کاری بگی می‌کنم، فقط جونم رو ازم نگیر. #جنون_آنی #زری #انجمن_تک_رمان
  5. NADIYA

    درحال تایپ رمان مأموریت یک جانبه اثر زری نویسنده انجمن تک رمان

    ...قطره‌ی سرکش اشکی از گوشه‌ی چشمان دایسی چکید و بر روی گونه‌ی سرد و گلگونش افتاد. آبرو دستش را بر روی گلوی دایسی قرار داد و در حینی که فشار می‌داد، به ادامه‌ی حرفش افزود: - دختر می‌کشمت، به جان دخترم می‌کشمت، حرف بزن و بگو که کی و چطوری وانگ یونگ به قتل رسید؟ #ماموریت_یک_جانبه #زری #انجمن_تک_رمان
  6. NADIYA

    درحال تایپ رمان اغواگر عنکبوت | زری کاربر انجمن تک رمان

    ...و بی‌آن که با دال چشم تو چشم بشود، گفت: - زمانش که برسه راز بین ما و خانواده میناموتو فاش میشه و اولین نفری که می‌فهمه، تو هستی؛ اما الان از من هیچ سؤالی نپرس و توضیحی نخواه که به جواب نمی‌رسی. ذهنت رو هم از این قضیه دور نگه‌ دار و فقط به کلاس و درست فکر کن. #اغواگر_عنکبوت #زری #انجمن_تک_رمان
  7. NADIYA

    درحال تایپ رمان جنون آنی | زری کاربر انجمن تک رمان

    ...خنده‌ای سر داد و از میان خنده‌اش ل*ب زد: - مشخصه که زیادی هم عاشق پیشه بوده ها! I hate being on my own از تو خودم بودن نفرت دارم! And everyone can see that I refill و همه من رو می‌بینن که دارم (از احساست و غصه) پر میشم. And I'm going through hell و دارم وارد جهنم میشم. #جنون_آنی #زری...
  8. NADIYA

    درحال تایپ رمان اغواگر عنکبوت | زری کاربر انجمن تک رمان

    ...کوبنده‌ی ابرهای سیاه و سفید، چشمانش را بست و بینی قلمی‌اش را بالا کشید و ل*ب زد: - ن*زد*یک*ی به من به ضرر خودته. من تکلیفم مشخصه و همین روزها دفتر زندگیم بسته میشه؛ اما پدرت برای تو فقط یه تنبیه کوچیک در نظر گرفته و پس از اون می‌تونی با آرامش به زندگی‌ات ادامه بدی. #اغواگر_عنکبوت #زری #انجمن_تک_رمان
  9. NADIYA

    درحال تایپ من با تو مجنون شدم| اثر زری نویسنده انجمن تک رمان

    ...شده؟ شانه‌ای بالا انداخت و به طرف حیاط عمارت گام نهاد‌. به‌قدری باران شدید می‌بارید که گویا دانه‌های تگرگ یا برف بودند که از آسمان به زمین فرود می‌آمدند. در حینی که می‌دوید، دستش را بر روی دامن مشکی‌رنگش نهاد و با صدای بشاشی ل*ب زد: - گلی، گلی دخترم کجایی تو؟ #من_با_تو_مجنون_شدم #زری...
  10. NADIYA

    درحال تایپ رمان جنون آنی | زری کاربر انجمن تک رمان

    ...که دیگر خاکی نبود و به شل تبدیل شده بود، برداشت و چند دستمال از کیفش خارج کرد و بر روی صفحه آن کشید. دکمه پاور را به نرمی فشرد و زمانی که عکس ریچل را بر روی بک گراندش دید، زیر ل*ب زمزمه کرد: - شک داشتم که تلفن خودش باشه؛ اما با دیدن عکسش مطمئن شدم که بی‌شک تلفن خودشه! #جنون_آنی #زری #انجمن_تک_رمان
بالا