#پارت59
به محض نیم خیز شدنش، محکم دستش رو گرفتم بالافاصله سمت خودم کشیدمش.
_ به خدا چرت نمیگم بهزاد، عکسهای من اینستا رو برداشته. شرفم به چوخ سگ رفته. اگه مامان بابام بفهمن بیچارهام میکنن... اصلاً بیا خودت ببین.
با دستهایی که از استرس و نگرانی میلرزید، سریع گوشیم رو از جیبم در آوردم و...