***
#پارت31
نفس نمیتوانم بکشم!
همه شان دورهام کرده اند؛ از ساوان یا همان دارک وان خودمان گرفته تا فرزاد و رزین و... و حتی محمد.
من روی مبل مثل بید میلرزم و آنها همه مرا مینگرند؛ میدانید چه حسی دارد؟ حس اینکه شخصی در غربت مرده و آدم های بالای جنازه اش را میبیند.
قلبم... قلب لعنتی خیلی...