Usage for hash tag: پارت۴۹

ساعت تک رمان

  1. mizzle✾

    VIP رمان بطن دالان تاریکی(جلداول) | فاطمه فتاحی کاربر انجمن تک رمان

    #پارت۵۹ یک خط مشکی جلوی پام روی زمین بود. انگار که این خط مرز جنگل و محدوده‌ی جنگل باشه. یک خط سیاه که روی زمین کشیده شده بود. این‌جور که نزدیک جنگل بودم، می‌فهمیدم که همش حس‌های منفی سراغم میان. انگار که امواجی از انرژی‌های منفی داشتن سمتم می‌اومدن. و حدس می‌زدم وجود این همه انرژی منفی،...
  2. Paryzad

    درحال تایپ رمان جان | paryzad کاربر انجمن تک رمان

    #پارت۴۹ _ الووو، دختر تو... تو چی‌کار کردی؟ توی نیم وجبی با اون عقل ناقصت چطور تونستی همچین کاری بکنی؟ شوکه از فریاد بلندِ شادش، گوشی رو چند لحظه از گوشم فاصله دادم و بهش خیره شدم. یا ایزد منان! چشه این؟ یه جوری داد زد، مغزم رگ به رگ شد. نوچ‌نوچ‌نوچ! ملت رد دادن. گوشی رو دوباره به گوشم...
  3. mizzle✾

    VIP رمان بطن دالان تاریکی(جلداول) | فاطمه فتاحی کاربر انجمن تک رمان

    #پارت۴۹ ریتم آهنگی که من و ویلیام باهاش رقصیده بودیم، اون‌قدر تند بود که دیگه نفس‌نفس می‌زدیم. البته این‌که زیاد رقصیده بودیم هم بی‌تأثیر نبود. همراه ویلیام اومدیم سمت میز و نشستیم؛ ولی بقیه‌ی دخترها با آهنگ بعدی، هنوز وسط می‌ر*ق*صیدن. ویلیام با لبخند گفت: - هی دختر! تو قرار بود برای من از این...
  4. mizzle✾

    در حال ویرایش رمان ساغر خونین | فاطمه فتاحی کاربر انجمن تک رمان

    #پارت۴۹ ارغوان رو دیدیم که از پله‌های طویل و مارپیچ عمارت می‌اومد پایین، همونجور که از پله‌ها می‌اومد پایین با لبخند گفت: - خوش اومدین دخترها. لبخندی زدیم و تشکری کردیم و رسید بهمون و باهم خوش و بش کردیم و رفتیم روی مبل‌های پذیرایی جاخوش کردیم. زیبا همین که نشستیم دست برد سمت شیرینی‌هایی که رو...
بالا