Usage for hash tag: گیلاس_نوشت🍒

...از هر دیدار بسیار با خودش کلنجار می‌رفت قانون بازی در می‌آورد می گفت نه تازه دیدمش، نمی‌روم یا نه بگذار دیرتر بروم این‌جوری کلافه می‌شود از من هرگز دیدارها پیش نمی‌آمدند ل*ب‌ها به‌هم نمی‌رسیدند دل‌ها به‌هم گره نمی‌خوردند تازه دیدمت طولانی و پرشور دیدمت؛ ولی خدا بزرگ است باز هم می‌آیم! #گیلاس_نوشت🍒

...نگذاشتم ان‌قدر از این حرف‌ها بزند من آهنگ‌های بهتری دادم دستش چیزی مثل گندم‌گون که ل*ب‌های سرخش را به درستی توصیف می‌کرد چیزی مانند اتفاق که احساس خودم را توصیف می‌کرد و چیزی مانند شعرهای خودم آن‌جا که می‌گویم: مژده به عاشقان بده بوی بهار می‌رسد! وقت وصال و ب*وسه و... دیدَنِ یار می‌رسد...

داشتم فکر می‌کردم چطور شد یهویی ان‌قدر خوشبخت شدم؟ یادم افتاد بهار آن روز دعایم کرد! #گیلاس_نوشت🍒

با عشق تو ای جانم، من پر شدم از رویا... دل زنده ترین شعرم، تا خنده به رو داری... #گیلاس_نوشت🍒

تابه‌حال توت فرنگی را آن‌طور که من چشیده‌ام چشیده‌ای؟ یک بار بیا زیر رگبار بهاری بر*ه*نه بدویم زیر باران می‌دانم دیوانگی به نظر می‌آید؛ ولی... احساس خاصی دارد احساس تعلق نداشتن به زمان و مکان احساس بودن در جایی دیگر در مکانی دیگر جایی که میوه‌ها، طعم دیگری دارند. #گیلاس_نوشت🍒

اون نور خورشیده! پوستش مثل گل نرمه و یه جوریه که انگار پوستش پو*ست من رو ب*غ*ل می‌کنه. و اون بهشت حقیقیه منه! #گیلاس_نوشت🍒

من یه ب*غ*ل می‌خواستم یه ب*غ*ل از بهشت و یه دفعه، تو اومدی توی زندگیم! #گیلاس_نوشت🍒

من چندبار در کلاس تو درس خواندم و بعد در هیچ کلاس درس دیگری رشد نکردم وجودت به من امید می‌دهد. تو رویایی ترین استاد من بودی! #گیلاس_نوشت🍒

تو پر از نکته‌ای می‌خوام هزارتا شعر درباره‌ی تک‌تک نکته‌هات بگم؛ ولی نکته‌های تو هیچ‌وقت تموم نمیشن! #گیلاس_نوشت🍒

...ولی تو... تو خودم رو زنده کردی! دلم رو روشن کردی، زنده کردی، بهم نور و جون بخشیدی، تو خیلی قوی و مهربونی عشق خالص و بدون هیچ دخالت چیزهای ناسالم این‌طوریه که اون آدم رو پرفکتش کنی؛ وگرنه اگه فقط یک لحظه ترس بهت غلبه کنه، یا حسادت یا هرچی، همیشه می‌خوای طرف مقابل یه‌کمی بهت وابسته باشه...