خوش آمدید!

با عضویت در انجمن تک رمان از مزایای(چاپ کتاب،منتشر کردن رمان و...به صورت رایگان، خدمات ویراستاری، نقد و...)بهرمند شوید. با ما بهترین‌ها را تجربه کنید.☆

همین حالا عضویتت رو قطعی کن!

ساعت تک رمان

  1. mahva

    درحال تایپ رمان کایان| mahva کاربر انجمن تک رمان

    #پارت_۷ تمام مدت خاکسپاری، حواسش به مادر و خواهرش بود. پدرش هم در جمع بزرگترها، آرام عزاداری می‌کرد. فقط یک‌بار گریه‌ی پدرش را دید و دیگر سکوت کرده بود. علی نزدیکش می‌شود و زیر گوشش نجوا می‌کند: - داداش، می‌دونم الان وقتش نیست؛ اما یه موضوع مهمیه، باید بهت بگم. گیج به علی نگاه می‌کند و از ذهنش...
بالا