خوش آمدید!

با عضویت در انجمن تک رمان از مزایای(چاپ کتاب،منتشر کردن رمان و...به صورت رایگان، خدمات ویراستاری، نقد و...)بهرمند شوید. با ما بهترین‌ها را تجربه کنید.☆

همین حالا عضویتت رو قطعی کن!

ساعت تک رمان

  1. حسینعلی

    دلنوشته‌ی تنهای بی‌همتا، نوشته‌ی حسینعلی، نویسنده‌ی تک رمان

    پارت نهم و با آن زبانِ خوش؛ دل در سوراخِ س*ی*نه آرام گرفت و خنک شد. پس با سرخه قلمی خوش‌رنگ از شریانش، بر خط به خط از میله‌های حصارِ س*ی*نه نوشت: - زنده‌باد تنهای بی‌همتا، که زنده است به ضربانش، "عشق". #تنهای_بی_همتا #حسینعلی #کاربرانجمن_تک_رمان
  2. حسینعلی

    دلنوشته‌ی غباری بر شاه‌راه- به قلم حسینعلی، کاربر تک‌رمان

    پارت‌هفدهم: حالا فهمیدم چرا مادربزرگ، از اون همه یادگاری، این را برایم گذارد و رفت. (نه سجاده، نه تسبیحی زِ یاقوت، نه فیروزحلقه‌ای از دارِ ناسوت. فقط دادش به من رحل و کتابی، زِ وقتِ مُردنش، در پای تابوت.) *** #غباری_بر_شاه‌راه #حسینعلی #کاربرانجمن_تک_رمان
  3. Hastihajizadeh

    درحال تایپ رمان توده‌های زمان | هستی حاجی‌زاده کاربر تک رمان

    ...دستمزد امروزتون هم پیشم محفوظه . _ واقعا ممنون خانم موفی امیدوارم حالتون زودتر خوب بشه . سری تکون دادم که خانم ماری بلند شد و سمت خروجی بیمارستان حرکت کرد. رومو به سمت دیگه برگردونم و با دیدن شخصی تو بهت فرو رفتم ! اون ،اون ...... #توده_های_زمان #هستی_حاجیزاده #کاربرانجمن_تک_رمان
  4. Hastihajizadeh

    درحال تایپ رمان توده‌های زمان | هستی حاجی‌زاده کاربر تک رمان

    ...میمیرم هر بار تا دلیل این قتل هارو بدونم و هاکانو پیدا کنم اما صورتشم یادم نمیاد حالا چیکار کنم؟ قطره اشکم به سمت بالا رفت اما من هر لحظه به زمین نزدیکتر میشدم صدای جیغ و داد همکارامو میشنیدم و ... بوم!!!!!! تمام، زندگی من امروز تمومه... #توده_های_زمان #هستی_حاجیزاده #کاربرانجمن_تک_رمان
  5. Hastihajizadeh

    درحال تایپ رمان توده‌های زمان | هستی حاجی‌زاده کاربر تک رمان

    ...رو نگه داشتن چرا هاکان هیچی نمیگفت وقتی من دارم از ترس میمیرم ؟ روبه هاکان گفتم _مرتیکه یه چیزی بگو، اینا می خوان چیکار کنن؟ نگاهم کرد و فقط گفت _کاریو که گفتن انجام بده سعی کن منو پیدا کنی این تنها راه زنده موندن هردومونه. اما یه دفعه وسط حرفش.... #توده_های_زمان #هستی_حاجیزاده...
  6. Hastihajizadeh

    درحال تایپ رمان توده‌های زمان | هستی حاجی‌زاده کاربر تک رمان

    ...مردی،اما خب من با دخالت در قوانین سرنوشت نجاتت دادم و باید منتظر عواقبش باشم؛ بیا و این شربت رو بخوروبخواب وقتی بیدار شدی همه چیزو برات توضیح میدم. اون شربت رو خوردم و به شکل عجیبی پلکام سنگین شد و به یه خواب بدون رویا فرو رفتم، یه خواب اروم..... #توده_های_زمان #هستی_حاجیزاده...
  7. Hastihajizadeh

    درحال تایپ رمان توده‌های زمان | هستی حاجی‌زاده کاربر تک رمان

    ...شرکت بزرگی بود و منم که پاشنه کفشام بلند.همون لحظه مامورا بهم رسیدن بهشون گفتم از کدوم طرف رفت و اونا رفتن تا بهش برسن داشتم برمیگشتم سمت دفترم که توی قسمت ممنوعه حرکت جسمی نظرم رو جلب کرد! خیلی اروم به اون سمت رفتم و وارد قسمت ممنوعه شدم .... #توده_های_زمان #هستی_حاجیزاده #کاربرانجمن_تک_رمان
  8. Mizzle✾

    در حال ویرایش رمان ساغر خونین | فاطمه فتاحی کاربر انجمن تک رمان

    نام رمان: ساغر خونین نام نویسنده: فاطمه فتاحی ژانر: جنایی،مافیایی،عاشقانه،تراژدی ناظر: .Ana. سطح: حرفه‌ای خلاصه: مرافقتی دیرینه میان دو دوست که بعدها آن مرافقت، بذر *حَقِدی شد در دل‌هایشان و تبدیل به سرگذشتی شوم شد و سرچشمه این بذر حَقِد، برمیگردد به یک *ساغر! پیکار خونین بر سر یک ساغر، یکسو...
بالا