Usage for hash tag: الهه_کریمی‌فرد

ساعت تک رمان

  1. الهه کریمی

    کامل شده رمان ققنوس نحس|الهه کریمی کاربر انجمن تک رمان

    پارت_۱۲۰ وقتی به خونه رسیدیم لورا گفت: - بیا این تو اینم خونه حالا برو رازمیک رو نجات بده. - جای این غر زدنات به این فکر کن چطور باید بریم تو خونه؟ لورا دستاش رو به کمرش تکیه داد و گفت: - من که بعید می‌دونم بتونیم بریم تو. همین لحظه صدای چندتا مرد اومد. سریع دست لورا رو گرفتم و آهسته رفتیم...
  2. الهه کریمی

    کامل شده رمان ققنوس نحس|الهه کریمی کاربر انجمن تک رمان

    پارت_۱۱۹ «دانای کل» سیروس نگاهی به کوزه‌ی سفالی کرد و با خوشحالی لمسش کرد. هاتف گفت: - شیء ارزشمندیه واقعاً، ارزش خریدن داشت. ملودی: - آره خیلی خوبه. سیروس گفت: - می‌خوام این رو به ابویونا هدیه بدم. خیلی خوشحال میشه. اون عاشق‌اشیاء قیمتیه! همین لحظه گوشی سیروس شروع به زنگ خوردن کرد. سیروس...
  3. الهه کریمی

    کامل شده رمان ققنوس نحس|الهه کریمی کاربر انجمن تک رمان

    پارت_۱۱۸ وقتی رسیدم خونه‌مون کلید رو انداختم تو در و وارد خونه شدم، بابا توی هال نشسته بود و دستاش رو دو طرف سرش گرفته بود، وقتی‌که متوجه‌ی من شد، پا شد با خوشحالی گفت: - اومدی تیرداد، من.... یهو با دیدن پانسمان دور بازوم خشکش زد، آستین تی‌شرتم رو کمی پایین‌تر کشیدم و گفتم: - چیزی نیست! بابا...
  4. الهه کریمی

    کامل شده رمان ققنوس نحس|الهه کریمی کاربر انجمن تک رمان

    پارت_۱۱۷ «تیرداد» با سوزشی که توی دستم می‌چرخید، آروم چشمام رو باز کردم و یکی رو کنار تختم دیدم چشمام به نور عادت نکرده بود و هنوز تار می‌دید. چشمام رو مالیدم و چند ثانیه بعد تصویر واضح و واضح‌تر شد دیدم ملودی کنارم وایستاده و داره آدامس باد می‌کنه. وقتی دید بیدار شدم، آدامسش رو ترکوند و گفت...
  5. الهه کریمی

    کامل شده رمان ققنوس نحس|الهه کریمی کاربر انجمن تک رمان

    پارت_۱۱۶ ملودی توی هال نشسته بود که سیروس اومد پایین و با آشفتگی نشست روی مبل و نادیا رو صدا زد براش آب بیاره. ملوی پرسید: - تونسین گلوله رو از بازوش خارج کنین؟ سیروس عرق پیشونیش و پاک کرد و گفت: - آره! - ولی شما که هیچی از این کار‌ها بلد نبودین! - سعی کن هیچ‌وقت تمومت رو برای کسی رو نکنی...
  6. الهه کریمی

    کامل شده رمان ققنوس نحس|الهه کریمی کاربر انجمن تک رمان

    پارت_۱۱۵ دریا همین‌طور که با خوشحالی توی اتاقش نشسته بود که چند تقه به در خورد و هاتف وارد اتاق شد. دریا نگاهی بهش کرد و با بی‌حالی گفت: - چی می‌خوای چرا اومدی این‌جا؟ هاتف بهش نزدیک شد و لیوان آب رو روی میز عسلیش گذاشت و روی کاناپه نشست! دریا لیوان رو برداشت و همراه‌یه قرص آب سر کشید. هاتف...
  7. الهه کریمی

    کامل شده رمان ققنوس نحس|الهه کریمی کاربر انجمن تک رمان

    پارت_۱۱۴ «دانای‌کل» بعد از کمی تعقیب و گریز سیروس خیلی سریع تونست از دست پلیس‌ها فرار کنه و خودش رو به عمارت برسونه. وقتی رسید جلوی عمارت نگهبان‌ها با دیدن ماشینش در حیاط رو براش باز کردن و سیروس وارد شد. شاهرخ با دیدن وضعیت ماشین که درهاش بخاطر ضربه‌ی گلوله سوراخ شده بود و شیشه‌هاش شکسته...
  8. الهه کریمی

    کامل شده رمان ققنوس نحس|الهه کریمی کاربر انجمن تک رمان

    پارت_۱۱۳ بابا و اون چهارتا رفیقاش به قبر‌ها نزدیک شدن و شروع کردن به تیراندازی با اسلحه و گلوله‌های مشقی‌ای که به طرفمون میومد البته اونا چون قصدشون ترسوندن بود گلوله‌ی مشقی بهمون نمی‌زدن که ضایع نباشه و مثلاً بخاطر تاریکی شب تیرشون خطا می‌رفت! بابا که شروع کرد به شلیک کردن، جلال هراسون پاشد...
  9. الهه کریمی

    کامل شده رمان ققنوس نحس|الهه کریمی کاربر انجمن تک رمان

    پارت_۱۱۲ «تیرداد» ساعت نه و نیم شب بود، توی حیاط عمارت بودم و ماشین رو برای رفتن به بیرون آماده می‌کردم، اون جلالِ ع*و*ضی گفته بود که می‌خواد بره بیرون و منم باید همراش می‌رفتم، البته از اونجایی که به بابا خبر‌های لحظه به لحظه‌ی عمارت رو رد می‌کردم بابا قرار بود‌امشب بیاد جایی که سیروس قراره...
  10. الهه کریمی

    کامل شده رمان ققنوس نحس|الهه کریمی کاربر انجمن تک رمان

    پارت_111 «ملودی» با هاتف توی اتاق من نشسته بودیم و با قیافه‌های پوکر و درب و داغون‌مون بهم خیره شده بودی. هاتف سکوت بینمون رو شکست و گفت: - هنوز باورم نمی‌شه آخه سیروس تو این سن بچه می‌خواست چی‌کار اون همیشه دوست داشت با زن‌های ص*ی*غه‌ایش هر کدوم یک تایمی رو بگذرونه و بعد یکی دیگه جایگزین...
بالا