...خونه شدم؛ چون جواب ابلهان خاموشیست. خونه غرق سکوت شده بود. با خستگی به سمت اتاق رفتم و در رو از پشت قفل کردم که کسی مزاحمم نشه. کفشهام رو از پاهام در آوردم و پالتو و کیفم رو گوشهی اتاق پرت کردم و مستقیم وارد حموم شدم که یک دوشی بگیرم و سرحال بشم.
#رمان_جانان_من_باش
#شکوفه_فدیعمی
#انجمن_رمان_تک