خوش آمدید!

با عضویت در انجمن تک رمان از مزایای(چاپ کتاب،منتشر کردن رمان و...به صورت رایگان، خدمات ویراستاری، نقد و...)بهرمند شوید. با ما بهترین‌ها را تجربه کنید.☆

همین حالا عضویتت رو قطعی کن!
  • انجمن بدون تغییر موضوع و محتوا به فروش می رسد (بعد از خرید باید همین روال رو ادامه بدید) در صورت توافق انتشارات نیز واگذار می شود. برای خرید به آیدی @zahra_jim80 در تلگرام و ایتا پیام بدید

ساعت تک رمان

  1. Negin_SH

    در حال ویرایش رمان ناطور نبات | Negin_SH کاربر انجمن تک رمان

    ...کرد. نگاهِ لورا محوِ آن دختر شجاع شده بود. آنا همان دختری بود که با شجاعت به جلو قدم برداشت، همان دختری که همرزم‌هایش با شگفتی به او نگاه می‌کردند. لورا ناگاه در خاطراتش پرت شد. به جایی از خاطراتش سفر کرد که آنا در برابر ترسش از او مراقبت کرد. ‌ #پارت16 #رمان_ناطور_نبات #نگین_شرافت #انجمن_تک_رمان
  2. Negin_SH

    در حال ویرایش رمان ناطور نبات | Negin_SH کاربر انجمن تک رمان

    ...در فکر فرو رفته بود. دیگر قرار بود با چه چیزهایی آشنا و رو‌به رو شوند؟! Ayin .1: آیِن یک نام ایرلندی است که از کلمه "aidna" گرفته شده و به معنای "درخشش" است در اساطیر ایرلند او ملکه جن است https://uploadkon.ir/uploads/3d2927_22Picket-Fences.mp3 #پارت15 #رمان_ناطور_نبات #نگین_شرافت...
  3. Negin_SH

    در حال ویرایش رمان ناطور نبات | Negin_SH کاربر انجمن تک رمان

    ...است و به احتمال زیاد آقای هانت نیز او را از یاد برده بود. سرنلا بعید می‌دانست باز هم او را ملاقات کند و شانس این را داشته باشد که یک بار دیگر با او صحبت کند. 1. الماس صورتی: یکی از کمیاب‌ترین نوع سنگ در معادن 2. Fairy Land: سرزمینِ پریان #پارت14 #رمان_ناطور_نبات #نگین_شرافت #انجمن_تک‌_رمان
  4. Negin_SH

    در حال ویرایش رمان ناطور نبات | Negin_SH کاربر انجمن تک رمان

    ...شده بود، هیچ‌گاه خارج از سرزمینِ کَوِل‌یر نرفته بود. برخلاف آن، برتا کَوِل‌یر را به خوبی می‌شناخت و در نوجوانی‌اش کارهای زیادی کرده بود. با این‌حال وضعیت مارتا نیز مانند سرنلا بود، خیلی چیزها را ندیده بود و تجربه نکرده بود. Fairy's.1: پریان. #پارت13 #رمان_ناطور_نبات #نگین_شرافت #انجمن_تک_رمان
  5. Negin_SH

    در حال ویرایش رمان ناطور نبات | Negin_SH کاربر انجمن تک رمان

    ...شد. «یکهو چه اتفاقی افتاد؟» ماریسی سرش را تکان داد. نفس عمیقی کشید و با افسوس گفت: - پدر و مادرش نسبت بهش خیلی حساس هستن، و حالا سرنلا به اون‌ها دروغ گفت؛ البته... من هم همین‌طور. پسرجوان باری دیگر رفتن دخترک را در زیر نقاب مشکی‌اش دنبال کرد. #پارت12 #رمان_ناطور_نبات #نگین_شرافت #انجمن_تک_رمان
  6. Negin_SH

    در حال ویرایش رمان ناطور نبات | Negin_SH کاربر انجمن تک رمان

    ...مهم نبود که میهمان ویژه و عجیبش دست دوستش را گرفته بود و موجب خجالتش شده بود. ماریسی دهانش را نزدیک به گوش سرنلا برد و شروع به زمزمه کرد. در آن لحظه رعایت آداب برایش اهمیتی نداشت. سرنلا شنید که با ترس می‌گفت: - مادرت متوجه شده که تو این‌جایی. #پارت11 #رمان_ناطور_نبات #نگین_شرافت...
  7. Negin_SH

    در حال ویرایش رمان ناطور نبات | Negin_SH کاربر انجمن تک رمان

    ...واقعاً قابل تحسین هستن. ساخت کاخ در شهر گرینهارت پیشرفت چشمگیری داشته؛ اما به شخصه فکر نمی‌کنم اون‌قدرا هم واجب باشه. فکر می‌کنم خونه‌های موجب دردسره. راه‌های زیرزمینی و پنهانِ زیادی داره که ممکنه از دیدِ صاحاب‌خانه هم پنهان مونده باشه. #پارت10 #رمان_ناطور_نبات #نگین_شرافت #انجمن_تک_رمان
  8. Negin_SH

    در حال ویرایش رمان ناطور نبات | Negin_SH کاربر انجمن تک رمان

    ...این‌کار را کرد؛ اما باز هم دربِ آبی ندید. پس سرنلا کجا بود؟ دخترک، این‌بار نتوانست مانع اضطرابش شود. از مادرش یاد گرفته بود هیچ‌گاه در موقعیت‌های گوناگون مضطرب و عجول نشود؛ اما اکنون نمی‌توانست به آن نصیحت‌ها گوش دهد و خودش را آرام نگه دارد. #پارت9 #رمان_ناطور_نبات #نگین_شرافت...
  9. Negin_SH

    در حال ویرایش رمان ناطور نبات | Negin_SH کاربر انجمن تک رمان

    ...می‌رقصیدند، نگاه کرد. به یاد خودش افتاد که با مربّی رقصش، خانمِ اِلا، ر*ق*ص‌های گوناگون تمرین کرده بود. آن هم برای روزی که با مَرد موردعلاقه‌اش برقصد و همانند قصه‌ها تا ابد با او زندگی کند؛ البته اگر مردی دوست داشته باشد در کنار او زندگی کند. #پارت8 #رمان_ناطور_نبات #نگین_شرافت...
  10. Negin_SH

    در حال ویرایش رمان ناطور نبات | Negin_SH کاربر انجمن تک رمان

    ...بود و همگی‌شان زیبا به‌نظر می‌رسیدند. شاید سرنلا گمان می‌کرد او تنها شخصی است که قرمز بر تن کرده و آن‌گونه موهایش را باز گذاشته. تمامی‌ میهمانان مجلل بودند، آن‌قدر مجلل که گویا جزوی از اشیاء طلایی و آبیِ سالن بودند که اکنون زنده و جاندار شده‌اند. #پارت7 #رمان_ناطور_نبات #نگین_شرافت...
بالا