خوش آمدید!

با عضویت در انجمن تک رمان از مزایای(چاپ کتاب،منتشر کردن رمان و...به صورت رایگان، خدمات ویراستاری، نقد و...)بهرمند شوید. با ما بهترین‌ها را تجربه کنید.☆

همین حالا عضویتت رو قطعی کن!

ساعت تک رمان

  1. Negin_SH

    در حال ویرایش رمان ناطور نبات | Negin_SH کاربر انجمن تک رمان

    ...کرد. نگاهِ لورا محوِ آن دختر شجاع شده بود. آنا همان دختری بود که با شجاعت به جلو قدم برداشت، همان دختری که همرزم‌هایش با شگفتی به او نگاه می‌کردند. لورا ناگاه در خاطراتش پرت شد. به جایی از خاطراتش سفر کرد که آنا در برابر ترسش از او مراقبت کرد. ‌ #پارت16 #رمان_ناطور_نبات #نگین_شرافت #انجمن_تک_رمان
  2. Negin_SH

    در حال ویرایش رمان ناطور نبات | Negin_SH کاربر انجمن تک رمان

    ...در فکر فرو رفته بود. دیگر قرار بود با چه چیزهایی آشنا و رو‌به رو شوند؟! Ayin .1: آیِن یک نام ایرلندی است که از کلمه "aidna" گرفته شده و به معنای "درخشش" است در اساطیر ایرلند او ملکه جن است https://uploadkon.ir/uploads/3d2927_22Picket-Fences.mp3 #پارت15 #رمان_ناطور_نبات #نگین_شرافت...
  3. Negin_SH

    در حال ویرایش رمان ناطور نبات | Negin_SH کاربر انجمن تک رمان

    ...که سببب شد لورا آهسته‌ و نرم‌تر قدم بردارد. انتهای راهرو تاریک‌تر از قسمت‌های دیگه‌ای از کاخ بود. سپس دَرِ سفید رنگ را باز کرد. بعد از ورودش به داخل، دَرب را بست و سرش را بالا آورد؛ بناگاه چشمانش قفل شد و با شگفت زدگیِ کامل به اطرافش نگریست. #پارت14 #رمان_ناطور_نبات #نگین_شرافت #انجمن_تک‌_رمان
  4. Negin_SH

    در حال ویرایش رمان ناطور نبات | Negin_SH کاربر انجمن تک رمان

    ...غروب تابستان واقعاٌ زیبا بود. حس عجیبی داشت. نمی‌دانست مادرش اکنون در حال انجام چه کاریست، با آن‌که همان امروز از او جدا شده بود ولی بازم به فکرش بود. لبخندی زد و به گل ها نگریست، برای او همه چیز محشر بود. به آن شرط که همه در امان باشند. #پارت14 #رمان_ناطور_نبات #نگین_شرافت #انجمن_تک‌_رمان
  5. Negin_SH

    در حال ویرایش رمان ناطور نبات | Negin_SH کاربر انجمن تک رمان

    ...با صدای برخورد شلاق به ب*دن اسب، کالسکه به حرکت افتاد و ناطوران با نگاهشان محو شدنِ ذره ذره‌ی کالسکه را از دور تماشا کردند. 1. tonehenge: یک بنای تاریخی که یکی از معروفترین سازه‌های ماقبل تاریخ در دنیاست و در ن*زد*یک*ی ویلشایر انگلیس واقع شده. #پارت13 #رمان_ناطور_نبات #نگین_شرافت...
  6. Negin_SH

    در حال ویرایش رمان ناطور نبات | Negin_SH کاربر انجمن تک رمان

    ...از یاد برده بود. سرنلا بعید می‌دانست باز هم او را ملاقات کند و شانس این را داشته باشد که یک بار دیگر با او صحبت کند. https://dl.just-music.ir/music/Soundtrack/The%20Lord%20of%20the%20Rings%20The%20Rings%20of%20Power/S01/320/08.%20Valinor.mp3 #پارت12 #رمان_ناطور_نبات #نگین_شرافت...
  7. Negin_SH

    در حال ویرایش رمان ناطور نبات | Negin_SH کاربر انجمن تک رمان

    ...یک‌سال او را می‌شناخته. سرنلا نمی‌خواست از ماریسی دور شود. او را دوست داشت و در تمام مدت همانند خواهر بودند. سرنلا تمام نگرانی و ناراحتی‌اش را سرکوب کرد و مادرش ب*وسه‌ای بر روی پیشانی‌اش زد و اجازه داد تا شب شلوغی را که تا کنون داشته تمام کند. #پارت10 #رمان_ناطور_نبات #نگین_شرافت...
  8. Negin_SH

    در حال ویرایش رمان ناطور نبات | Negin_SH کاربر انجمن تک رمان

    ...آفتاب می‌درخشید؛ اما وجاهت او مانع از خشمش نمی‌شد. غضب لیندا از آن فاصلۀ دور حس می‌شد. سرنلا ناگاه با دیدن مردی که پشت مادرش حرکت می‌کرد خشکش زد. حتّی پدرش نیز آمده بود. کم مانده بود ایوالین خدمتکار شخصی‌اش نیز به این‌جا بیاید. چه‌خبر بود؟ #پارت9 #رمان_ناطور_نبات #نگین_شرافت #انجمن_تک_رمان
  9. Negin_SH

    در حال ویرایش رمان ناطور نبات | Negin_SH کاربر انجمن تک رمان

    ...تا همانند ماریسی باشد، شجاع و بی‌پروا. سرنلا صدایش را صاف کرد و گفت: - ایرادی ندارد. اکنون که گمان می‌کنم من هم کاخ خانواده‌ام را به خوبی نمی‌شاسم. حتّی با آن‌که در آن بزرگ شده‌ام، باز هم احساسِ عجیبی دارم، گویا... گویا به آن‌جا تعلق ندارم. #پارت8 #رمان_ناطور_نبات #نگین_شرافت #انجمن_تک‌_رمان
  10. Negin_SH

    در حال ویرایش رمان ناطور نبات | Negin_SH کاربر انجمن تک رمان

    ...ادامه دهد، نه خودش تک‌وتنها. و اکنون سرنلا در میهمانی بود که به یقین مناسب خاندانِ بارکر نبود. ماریسی نیز از خانوادۀ بلندمرتبه بود، با این‌حال می‌توانست چنین میهمانی‌ها و جشن‌هایی برگذار کند که به یقین هر فردی می‌توانست هر کاری در آن انجام دهد. #پارت7 #رمان_ناطور_نبات #نگین_شرافت...
بالا