Usage for hash tag: ونیس_امیر_خانی

ساعت تک رمان

  1. آفتــابــ گــردوݩ

    کامل شده رمان دو امپراطور و یک ملکه | ونیس (مهدیس امیرخانی) کاربر انجمن تک رمان

    ...دستپاچه شده بود. نمی‌دانست چگونه خود را تبرعه کند! سعی کرد خونسرد باشد تا کار را بیش از این خ*را*ب نکند. صدایش را نازک و دخترانه کرد. -خب! معلوم هست که دختر هستم! شما چه کسی هستید؟ -تو مهبد نیستی؟ مهبد سرش را تکان داد. -خیر! مهبد چه کسی هست؟ #انجمن_تک_رمان #ونیس_امیر_خانی...
  2. آفتــابــ گــردوݩ

    دلنوشته برای مردم برون نگر

    ...نکنید؟ چه میشد اگر، به کسی که دلگیر است نگویید دیوانه؟ چه میشد اگر هوای هم را داشتید! چه میشد اگر قضاوت نمی‌کردید؟ چه میشد اگر کمی فقط کمی احساس داشته باشید؟ منظورم از احساس ترحم نیست! منظورم از احساس چیزی است که شپا فقط ظاهرش را می‌بینید. #انجمن_تک_رمان #ونیس_امیر_خانی #برای_مردم_برون_نگر
  3. آفتــابــ گــردوݩ

    دلنوشته برای مردم برون نگر

    ...یک روز مانند دیگر روزها! منتها این بار دلگیر بود! دریک عصر پنج‌شنبه پاییزی دلگیر بودم! تنها بودم! هیچ کس نبود! همین مردمی که ادعای دوستی داشتند نیستند! اگر دلگیر نبودم، اگر شاد بودم، باز هم تنها بودم؟ قطعا نه! قطعا دورم پر از همین مردم بود! #انجمن_تک_رمان #ونیس_امیر_خانی...
  4. آفتــابــ گــردوݩ

    کامل شده رمان دو امپراطور و یک ملکه | ونیس (مهدیس امیرخانی) کاربر انجمن تک رمان

    ...که فقط یک بار دیوار‌های سفید و طلایی‌اش را دیده بود؟ به قصری که حتی نمی‌توانست خدمتکار آن قصر باشد! به داخل کلبه رفت و نگاهی به کف کلبه انداخت. واقعا آن مرد که حتی اسمش را نمی‌دانست نازک نارنجی و حساس بود! حتی از پس طی کشیدن هم برنمی‌آمد. #انجمن_تک_رمان #ونیس_امیر_خانی #دو_امپراطور_و_یک_ملکه
  5. آفتــابــ گــردوݩ

    کامل شده رمان دو امپراطور و یک ملکه | ونیس (مهدیس امیرخانی) کاربر انجمن تک رمان

    ...با پولت مرا بخری! پس چه شد؟ آهی در بساطت نداری؟ وضع تو که از من هم بد تر است. بعد هم پوزخندی به نیوان که از حرص می‌جوشید زد. -بهتر است کارت را هر چه زود تر شروع کنی. نیوان درمانده و مستاصل به سطل و دستمال نگاه کرد. ناجار روی زمین زانو زد. #انجمن_تک_رمان #ونیس_امیر_خانی #دو_امپراطور_و_یک_ملکه
  6. آفتــابــ گــردوݩ

    کامل شده رمان دو امپراطور و یک ملکه | ونیس (مهدیس امیرخانی) کاربر انجمن تک رمان

    ...خوانواده‌اش صحبت می‌کند. -زندگی غم انگیزی داری! -من!؟ ولی زندگی من که عالی است! هم سقفی بالای سرم هست و هم سالم هستم. تازه می‌توانم خرج خود را در بیاورم. -تو به این چیزها قانع هستی؟ -خب اگر من قانع نباشم، چه می‌شود؟ زندگی دیگری نصیبم می‌شود؟ #انجمن_تک_رمان #ونیس_امیر_خانی...
  7. آفتــابــ گــردوݩ

    کامل شده رمان دو امپراطور و یک ملکه | ونیس (مهدیس امیرخانی) کاربر انجمن تک رمان

    ...هم گرسنه بود و از صبح چیزی نخورده بود. نیوان با تعجب به سفره‌ی غذا نگاه کرد. -مگر نگفتی که گرسنه هستی؟ پس چرا چیزی نمی‌خوری؟ -همین؟ -نکند انتظار داری بره کبابی برایت بدهم. خیلی از مردم این را هم برای خوردن ندارند. شاید هم باز می‌خواهی یک دروغ دیگر ببافی؟ #انجمن_تک_رمان #ونیس_امیر_خانی #دو_
  8. آفتــابــ گــردوݩ

    کامل شده رمان دو امپراطور و یک ملکه | ونیس (مهدیس امیرخانی) کاربر انجمن تک رمان

    ...گرفت. مهبد داد کشید. -ولم کن! تو دیگر چه آدم پررویی هستی؟ آخر تو دیگر سر و کله‌ات از کجا... نیوان اخم‌هایش را پررنگ تر می‌کند. -تا باران بند بی‌آید مهمان تو هستم! بهتر است در این مدت همدیگر را تحمل کنیم. مهبد دندان‌هایش را روی هم می‌سابد. #ونیس_امیر_خانی #دو_امپراطور_و_یک_ملکه #انجمن‌_تک_رمان
  9. آفتــابــ گــردوݩ

    دلنوشته برای مردم برون نگر

    آدم‌هایی که گذشته و زندگی سختی داشتند، وقتی به موفقیت و به اوج می‌رسند، واقعا قابل تحسین هستند. اینکه کسی با شرایط سخت زندگی‌اس موفق شده است، از هر چیزی با ارزش تر هست. پس گذشته کسی و به تمسخر نگیرید. #ونیس_امیر_خانی #انجمن_تک_رمان #برای_مردم_برون_نگر
  10. آفتــابــ گــردوݩ

    دلنوشته دلنوشته از دختر به مادر| ونیس(مهدیس امیرخانی) کاربر انجمن تک رمان

    مادرم! دلم تنگ نگاهت است! مادرم! دلم تنگ آغوشت است! مادرم! محتاج محبتت هستم! مادرم! دلم می‌خواهدت! مادرم! دلم تنگ مهربانی‌هایت هست! مادرم! تمام وجودم می‌خواهدت! مادرم! تمام وحودم فریادت می‌زند! مادرم! مادرم! نیستی ولی من می‌خواهمت! مادرم! #ونیس_امیر_خانی #از_دختر_به_مادر #انجمن_تک_رمان
بالا