...- برو دوش بگیر بوی گوه عرق میدی.
با حالت زاری گفتم:
- مامان! من همین نیم ساعت پیش لباس عوض کردم.
مامان: همین که گفتم ( هشدار گونه نگاهم کرد) از ناهار خبری نیست...اون هم قرمه سبزی.
وا رفته نگاهش کردم و کمر صاف کردم به سمت اتاقم رفتم.
#سوگند_آتش
#آدینه_ابری
#هانی_کا
#عسل_کورکور
#انمجن_تک_رمان