Usage for hash tag: زینب_گرگین

ساعت تک رمان

  1. .zeynab.

    کامل شده رمان موقعیت صفر | زینب گرگین کاربر انجمن تک رمان

    ...- حتی دوست ندارم این حرف رو از زبونت بشنوم. اهسته از پشت میز بلند می‌شوم: - ببخش، من حالم خوب نیست، میرم بخوابم. به طرف اتاق خوابمان حرکت می‌کنم. صدای کشیده شدن صندلی‌اش را می‌شنوم: - یاس! اهمیتی به لحن شاکی او نمی‌دهم و خودم را در اتاق خوابمان می‌اندازم. #موقعیت_صفر #زینب_گرگین #انجمن_تک_رمان
  2. .zeynab.

    کامل شده رمان موقعیت صفر | زینب گرگین کاربر انجمن تک رمان

    ...می‌گیره. او بی‌توجه به من، از شکمم شروع می‌کند و نرم‌نرمک بالا می‌اید. نمی‌دانم، فقط می‌دانم او خود خواست شروع کند و من هم خود پیشنهاد داده بودم، پس فکر کنم باید با او هم‌کاری می‌کردم. دستم به طرف دکمه‌های پیراهنش می‌رود و این، تازه اغاز شب پر تنش ما بود. #موقعیت_صفر #زینب_گرگین #انجمن_تک_رمان
  3. .zeynab.

    کامل شده رمان موقعیت صفر | زینب گرگین کاربر انجمن تک رمان

    ...ان ته‌ریش‌های زیبای قهوه‌ای و لَب‌های خوش‌فرم مردانه‌ای که بین محاسنش قرار گرفته، به ان چشم‌های زیبای اسمانی_سورمه‌ای، به بینی خوش‌فرم عملی‌اش، به فرم جذاب صورتش. همه‌چیز او بی‌نقص است. حالا نمی‌دانم عشق مرا کر و کور کرده یا او، واقعا زیباترین این جهان است. #موقعیت_صفر #زینب_گرگین #انجمن_تک_رمان
  4. .zeynab.

    کامل شده رمان موقعیت صفر | زینب گرگین کاربر انجمن تک رمان

    ...سست می‌شود و احساس دارم یک چیزی مانند سم در کل تنم می‌پیچد. حامی به دَر مشت می‌زند و صدایش بیش از حد نگران است. - یاس، یاس چی شده، در رو باز کن، درو باز کن غلط کردم، دورت بگردم در رو باز کن. بدنم بی‌جان و زیادی کرخت است، معده‌ام را می‌فشارم و مچاله می‌شوم. #موقعیت_صفر #زینب_گرگین #انجمن_تک_رمان
  5. .zeynab.

    کامل شده رمان موقعیت صفر | زینب گرگین کاربر انجمن تک رمان

    ...داری دَهن بازکن، تو همین یک‌هفته ناقصم کردی. لبخند ارام و مردانه‌ای به رویم می‌پاشد. دستش را پشت سرم می‌گذارد و ب*وسه ای عمیق بر پیشانی‌ام می‌نشاند: - می‌خوام انقدر مهر رو تنت باشه که همه بدونن مال منی. سست می کنم. اخ که من چقد بی‌جبنه بودم و او چقدر ماهر. #موقعیت_صفر #زینب_گرگین #انجمن_تک_رمان
  6. .zeynab.

    کامل شده رمان موقعیت صفر | زینب گرگین کاربر انجمن تک رمان

    ...نزدیکت نیام. حرصی از بین دندان‌هایم نفس می‌کشم: - اگه غلط نکنم اون شب جمعه بود. حامی، نرم می‌خندد و پیازها را هم می‌زند: - عزیزم این فکرا رو از سرت بنداز بیرون، همه شبا شب جمعه است! فقط خیره نگاهش می کنم. یک‌جورهای توام با این جمله که گیر چه کسی افتاده‌ام. #موقعیت_صفر #زینب_گرگین #انجمن_تک_رمان
  7. .zeynab.

    کامل شده رمان موقعیت صفر | زینب گرگین کاربر انجمن تک رمان

    ...می‌دهم 1 او تمام شده و به طرفم می‌اید. موهایم را بین چنگش می گیرد و کمرم را به تخت می چسابند. موهایم را پر حرص می‌کشد: - حامی. صدایم پر از بغض و ترس شده و حالم را خَراب تر می‌کند؛ اما او بی توجه بود به خرابی فجیع حال من و حالت تهوع‌ای که امانم را بریده. *** #موقعیت_صفر #زینب_گرگین #انجمن_تک_رمان
  8. .zeynab.

    کامل شده رمان موقعیت صفر | زینب گرگین کاربر انجمن تک رمان

    ...اطرافم نمی شوم... نه زمانی که مرا در ماشین می اندازد می‌فهمم و نه زمانی که صدای جیغ لاستیک ها بلند می شود. زمانی به خود امده ام که حامی، تقریبا جنازه مرا از دَر آسانسور بیرون می کشد و در سویتی می اندازد که بار قبل همراه یزدان و او امده بودیم... 🤺 #ادامه_دارد #موقعیت_صفر #زینب_گرگین...
  9. .zeynab.

    کامل شده رمان موقعیت صفر | زینب گرگین کاربر انجمن تک رمان

    ...اشاره می کند: - بفرمایید بیرون، این دختر صاحب داره! اون قدر بی غیرت نشدم که بزارم تا زنده ام نامزدم رو ببرن. اصلا از لبخند کج حامی خوشم نمی اید... یک جور هایی دارد اعلام جنگ می کند. رو به من با تکان دادن سرش نرم می خندد: - گفته بودم یه بار دیگه ببینم می کشمش. #موقعیت_صفر #زینب_گرگین...
  10. .zeynab.

    کامل شده رمان موقعیت صفر | زینب گرگین کاربر انجمن تک رمان

    ...من گه خوردم! فقط بزار تنها گیرت بیارم، دهنت رو سرویس می کنم، جوری که تا یک هفته نتونی فکتو تکون بدی. ترسیده در خود جمع می شوم... مدیونید اگر بخواهید مثبت برداشت کنید! دَر را محکم می کوبد و مرا مات و مبهوت پشت دَر می گذارد... قبل تر ها هم همین قدر غیرتی بود؟ #موقعیت_صفر #زینب_گرگین...
بالا