#پارت۳
همین که پام به خونه رسید، طبق معمول عربده زدم:
_ آهای اهالی، من اومدما! کسی نمیخواد از این گوجهی لهیده استقبال کنه؟
سکوت و برهوت خونه که با پشت دست محکم کوبید تو دهنم، فهمیدم اوضاع خیلی خرابه. لامصب مگسم پر نمیزد.
_ نه بابا استقبال چیه؟ راضی به زحمت نیستیم... چقدرم که زحمت میکشید...